مقاله 117- داستان اصحاب کهف « اصلاح طلبی دینی درمسیحیت» بخش دوم

ساخت وبلاگ

شادروان دکتر صادق تقوی در ذیل تفسیر خود دراین باره می نویسد: به نظر میرسد قریه رقیم فعلی که نزدیک غار اصحاب کهف است محل شهر ایشان بوده که بعدها به این نام موسوم شده چون لفظ الرقیم که درمتن قران است به معنای آن نوشته معروفی است که درباره داستان اصحاب کهف توسط یعقوب سروجی به زبان سریانی نوشته شده بوده که در آن برطبق تذکر قران هم در عدد اصحاب کهف اشتباه شده و هم 9 سال به سیصد سال خواب ایشان افزوده شده بوده ( من متن مطالب آن رقیمه را نیافته ام و در مجله الدراسات الادبیه چاپ بیروت داستان آن را دیده ام ) بادرنظر گرفتن اینکه می گویندیعقوب سروجی خود محالف تثلیث موهوم مسیحیان کاتولیک بوده و بادرنظر گرفتن اینکه او طرفدار اصلاحاتی بوده که پاپ هادرمجمع های هفتگانه معروف مسیحیت با آن اصلاحات مخالفت کرده اند و بادرنظر گرفتن اینکه یعقوب سروجی در بین زمان دو مجمع اصلاحی که باید آن را ضد اصلاح حقیقی دانست یعنی مجمع چهارم و پنجم میزیسته که درتاریخ 451 و 553 میلادی بوده به نظر میرسد که بیدارشدن اصحاب کهف و تبلیغات توحیدی ضد تثلیث آنان سرچشمه اصلاحاتی بوده که مجمع چهارم مسیحیت برعلیه آن اصلاحات فتواداده است و گویند بیدارشدن اصحاب کهف از خواب سیصدساله شان در زمان قیصری تئودوسیوس دوم پسر ارکادیوس بوده که خود او تحت تاثیر معجزه فوق ( خواب سیصدساله و بیدارشدنشان) قرارگرفته و ازدو کشیش قسطنطنیه و اسکندریه که طرفدار عقاید توحیدی مذکور بودند حمایت کرده و همین حمایت جدی او باعث شده تا مسیحیان موهوم پرست برعلیه او قیام کنند و پس از مرگ او خواهر و شوهر خواهرش جانشین او شدند و به طرفداری ازمردم موهوم پرست مجمع پنجم رابرعلیه اصلاح طلبان مذهبی فوق  بوجود آوردند.

اینک به ترجمه و تفسیر ایشان توجه نمایید --  اطلاعات بیشتر تاریخی پس از تفسیر خواهد آمد --  آن مدح و ثنا مخصوص الله است که بربنده خودش محمد آن کتاب رافروفرستاد ( کتاب در ادبیات الهی قران یعنی مطالب عالی و لازم و صددرصد درست و محکم و قران با اینکه تا زمان نزول این سوره نه بصورت قران کنونی جمع اوری شده بود و نه تمام 114 سوره آن نازل شده اما به دلیل گفته شده کتاب ذکر شده است و منظور قران مجید است ) و برای چنین کتابی کوچکترین کجی نگذاشت ( قران و هر کتاب آسمانی را باید از عدم کجی و نداشتن مطالب باطل شناخت نه اینکه مانند اغنام الله معتقدبود هرچه بنام الله گفته شود بی چون و چرا باید پذیرفت هرچند درآن موهومات بدیهی البطلان چون طلا شدن مس پس از هفتاد سال !!که در کتاب فرقه بهائیت آمده باشد) 1 و آن مطالبی است مستقیما از الله تابتواند از طرف الله خطر عذابب شدیدی را که در آخرت است اعلام کند و ایمان آورندگانی را که کارهای شایسته انجام میدهند مژده دهد به اینکه مزدنیکوئی برای ایشان خواهد بود و بطور جاوبد در آن زندگی خواهند کرد ( این جاوید بودن براساس آیه 107 از سوره هود نسبی است و نه مطلق و مقید است به دوام آن سیاره که شامل هزاران سال خواهد بود و طبق آیه مذکور گروهی از ساکنان آن روی خواست و نقشه الله برای خلقت بعد از دوزخ و بهشت خواهند ماند که ما از جزئیات آن اطلاعی نداریم و باید دانست با اینکه در متن قران و همه کتب ادیان الهی قبل تذکر داده شده که مدح و ثناهای خاص رابرای الله فقط باید بکار برد لکن در تمام مذاهب و ادیان که توسط پیشوایان سوء به انحراف و موهومات کشیده شدند بجای حقیقت گویی صفات مخصوص به الله آنهارابرای مقدسین مرده و زنده شان بصورت مدح بکار میبرند مانند علم غیب داشتن و گناه بخشی و رزق و روزی دادن و همه جاناظر و حاضربودن وحال اینکه این صفات که بصورت حمد و ثنا برای غیر الله بکار میرود چون دور از حقیقت بوده و وسیله ای است برای دکان های مذهبی عوام فریبان مورد نهی شدید همه پیامبران الهی و از جمله عیسی بن مریم (ع) بوده هرچند طی دوهزارسال گذشته توسط پیشوایان سوء در دستگاه رسمی واتیکان و کلیساهای مسیحیت موهوم کنونی ونیز سایر مذهبیون دنیا خلاف آن انتشار میابد.)2 آری قران کسانی را اعلام خطر میکند که گفتند الله برای خود کسی رابه فرزندی گرفته است --  در مسیحیت منحرف کنونی عیسی پسر الله است یعنی از نظر جوهر و ماهیت از الله است و بمانند او صاحب اختیار در دین مردمان است و حال اینکه صاحب اختیار دینی فقط الله است و نه مخلوقاتش و گروه هایی از مسلمانان نیز که مرحوم شیخ صدوق ایشان را مفوضه خوانده و لعنشان نموده امامان را صاحب اختیاران دینی خویش و همه کاره در خلقت می دانند و تمام امامان شیعه ایشان را غلو کننده خوانده از ایشان برائت و دوری نموده اند)3 اینان و پدران شان الله را نمی شناسند و نمیدانند چه سخنی – کفرآمیز و عجیب – از دهانشان بیرون میاید و جز دروغ نمیگویند4 و تو ای محمد ازاینکه اینان نفوذ و قدرتهایی که دارند و اینکه میدانند راه حق چیست و بااین حال راه کج میروند خودرابه رنج میاندازی و تاسف می خوری 5 ( چون پیامبر خود مردی منطقی بود تصورمیکرد اینان ندانسته چنین میگویند لذا با ایشان بیشتر از اندازه جدل مینمود و ازاینکه اینان بدیهیات را نمی پذیرند متاسف بود و دراینجا الله تعالی اورا زنهارمیدهد که چنین نباشد) و بدان که تمام اینها  --  ثروتها و نفوذهای دنیایی این دانایان عوام فریب – آزمایشی است تا بوسیله این آرایشات افراد را بیازماییم تا کدام شان نیکوکارند6 وما به یقین هرچه درزمین است به تپه خاکی بی گیاه تبدیل خواهیم نمود  --  یعنی اواخر عمرزمین دراثر زلزله ها و سایر حوادث زمینی و آسمانی بانابودی زندگی انسانی و حیوانی و گیاهی سکونت آدمی درزمین به پایان میرسد تامقدمه آغاز زندگی بشرها در کره و منظومه دیگری باشد که انسان براساس نمرات خود که در دنیا کسب نموده مقامات پست و بلند باعذاب یا خوشی های مختص به آن خواهدداشت – 7 آیا گمان کرده ای که داستان یاران آن غار معروف و آن نوشته ای که درباره شان است از نشانه های عجیب مامیباشد؟ ( این داستان مربوط به مسیحیت و تبلیغات مسیحیت راستین بود که گروهی از جوانان روشنفکردینی درمخالفت با تعالیم مشرکانه مذهب رسمی کلیسا دست به تبلیغات  و روشنگری زده بودند و آن نوشته نیز داستان ایشان است که میگویند کشیش واقعی بنام یعقوب سروجی که نزدیک رودفرات و درتاریخ نزدیک به این جوانان میزیست ودرسال521 میلادی فوت کرد آن رابه شعر آورده بود ودر آن زمان اشعارش منتشر و معروف بوده واین واقعه با بعثت محمد کمتر از یکصد سال فاصله داشته است وازاین آیه پیداست که پیغمبراسلام راستی آن را شک داشته و اینک الله با تصحیح آن را تائید مینمایدتا محمد رنج های اصحاب کهف رادر فعالیتهای اصلاح طلباه شان بیاد داشته باشد و در درخواست های خود نسبت به پیروزی در برابر مخالفین نبوتش توقع زود پیروزی را نداشته باشد) 8 وقتی آن جوانان به آن غار پناه بردند گفتند پروردگارا ازنزد خودت رحمتی به ماببخش وبرای ما ازکاری که کرده ایم راه نجات خوبی فراهم ساز 9 ( برطبق تذکر قران و اسناد موجود عدد این جوانان هفت نفر بودند که باسگشان هشت میشدند و به نظر میایددر حدود 150 سال بعداز حضرت عیسی این هفت نفر که از جوانان سرشناس شهرشان بودند برعلیه عقاید باطل بت پرستانه مسیحیت زمان خود که سیاست رسمی واتیکان و پاپ و تشکیلات روحانیت مورد حمایت دولت روم بود قیام کرده و چون مورد تهدید و تعقیب دستگاه روحانیت وقت قرارگرفتند تصمیم گرفتند از شهرشان به نقطه ایی دور هجرت کنند لذا برای مقدمه این کار پس ازخارج شدن از شهر بصورت موقت خود رابه غاری میرسانند تا نقشه خود را عملی سازند و نمی دانستند الله برای آنان آینده دیگری را در نظر دارد) پس ما درآن غار گوش هایشان را چندین سال از شنیدن بازداشتیم 10 سپس بیدارشان کردیم تابدانیم کدامیک از آن دو دسته مدت درنگ شان رادرست می شمارند ( اشاره به اینکه هر حادثه ای که رخ دهد خصوصا حوادث مذهبی که بامعجزاتی توام است پس از مدتی مورداختلاف واقع می شود تامعلوم گردد چه کسانی سوء استفاده چی بوده و چه کسانی بدنبال حقیقتند) 11 داستان صحیح ایشان راما برتو میخوانیم آری آنان جوانانی بودندکه به پروردگارشان ایمان آوردند ومانیز بر ایشان راهنمایی هایمان راافزودیم 12 ووقتی ایشان برای حق قیام کرده فعالیتهای تبلیغی شان را عملی کردند ما نیز کاری کردیم تا دلهای شان بهم مربوط شود  ---  یعنی همفکرانشان را یافته و بصورت یک گروه متحد به تبلیغات دست زدند --- پس آنان بایکدیگر گفتند پروردگارا همه کاره آسمانها و زمین و ما تویی و ماغیرازتو کسی رابه خدایی نمی خوانیم زیرا دراین صورت سخن ناحقی گفته ایم ( اینان برخلاف مردم که عیسی و دیگر بزرگان دینی شان را صاحب اختیار خود در دنیا گرفته بودند وایشان را همه کاره و شفیع و وزیر خویش می دانستند الله را صاحب اختیار دینی و رب خود میدانسته و تبلیغ میکردند) 13 واین مردم ما برای خود جز الله خدایانی گرفته اند و آنان را چه شده که برخدایی آن مقدسین دلیلی روشن هم ندارند و چه کسی ستمکارتراز کسی است که چنین افترایی میزند( این ستمکاران جز روایاتی دروغ از دهان پیشوایان سوء که میان مردم رواج میدهند دلیلی ندارند) 14 و هر زمان مجبورشدید ازاین مردم و چیزهاییکه آنان از آنها به رسم بندگی خود را غلام و عبد شان نشان می دهند کناره گیرید به آن غار پناه برید تا پروردگارتان برای شما از رحمت خودش گشایشی پیش آورد ( این آیه میرساند که بعد از مدتی که این مصلحان به تبلیغات وسیعی علیه افکار باطل محیط شان دست زدند و به عنوان مخالفان تعلیمات مشرکانه شهرشان مشهور و معروف شدند وقتی خطر پیگرد خودراتوسط روحانیون کلیسا و متنفذین سیاسی احساس می کنند ازقبل که راه های خروج شهررا شناسایی کرده بودند به خواست الله غار را کشف میکنند و چون کسی از وجود غاری در آن نزدیکی مطلع نبوده آنجا رابرای امان بودن از تعقیب مردم و محاکمه درنظر میگیرند تا ببینند الله برایشان چه میخواهد) 15 وپس از اینکه آنان به درون غار رفتند و خوابشان برد ای محمد اگر برای دیدن ایشان به غار میرفتی نور خورشید را میدیدی که در موقع طلوع آفتاب از طرف راست غار منحرف میشد و موقع غروب طرف چپ غار در ردیف و محاذی غار قرار میگرفت و از آن میپرید ( با دقت در آیه معلوم میشود جوانان فوق شبانه شهرراترک کرده و قبل از صبح در غار بودند و در همانجا می خوابند و این نشان میدهد دستور دستگیریشان توسط مقامات صادر شده بود که چنین شبانه به آنجا میروند نکته دوم اینکه چون خالق عالم می خواست که بعدها این معجزه و غار مجددا کشف گردد نشانی غار را که دهانه اش بصورت عادی قابل دیدن نبود به صورت فوق الذکر تذکر داده تا کاشفان با توجه به زاویه تابش نور خورشید آن را بدرستی کشف نمایند که چنین نیز شد  ودهانه غار درشمال بود و جز درطلوع و غروب خورشید نور بردهانه غاربصورت گذرا نمی تابید تا در مواقع دیگر معلوم باشد و غار توسط تعقیب کنندگان کشف نشود)  هرکسی راالله راهنمایی کند راه صحیح رااو یافته و هرکه را سرگردان سازد تو هرگز برای او دوست مورد اعتمادی نخواهی یافت 16 و از دیدن ایشان گمان میکردی بیدارند بااینکه خواب بودند یعنی وضع ظاهریشان طوری بود که بیداربنظر میامدند زیرا همانطور که درادامه خواهد گفت به چپ و راست جابجا می شدند ---  و ما ایشان را راست و چپ میغلطاندیم و سگ ایشان دو بازوی خود رابه طرف دهانه غار بازکرده بود  بطوری که اگر میخواستی کنجکاوی بیشتری کنی و از احوالشان بیشتر مطلع گردی --  از ایشان میترسیدی و فرار میکردی ( یعنی سگ شان به حالت پاسبانی در آستانه غار لمیده بود و کسی به تصور بیدار بودن سگ جرئت نمیکرد داخل غارشده و دروضع ایشان بررسی نماید) 17 و در جنان وضعی مدتی ماندند تا ایشان را بیدار نمودیم ( بعد از سیصدسال) تا از حال یکدیگر جویاشوند یکی از ایشان گفت چند زمان در این غار مانده اید گفتند یک روز یا مقداری از روز ( چون ساعاتی از روز میگذشت نمیدانستند چند ساعت خفته بودند ) همه گفتند پروردگار شما بهتر میداند یکی رابفرستید تااین پولهای نقره را ببرد و ازشهر مقداری خوراک پاک برای خوردن بیاورد و باید بازبان خوش با مردم سخن گوید تاکسی به شما شک نکند --  زیرا میدانستند در تعقیب ایشان همه جا را بدنبال شان هستند 18 زیرا اگر برشما اطلاع یابند شماراسنگسار می کنند و یا --  زیر شکنجه مجبور می کنند به عقاید ایشان برگردید و دراین صورت رستگار نخواهیدبود19 و چنان وضعی درایشان باعث شد که ما مردم را برایشان آگاه ساختیم تابدانند وعده الله برای زنده شدن مردگان حق است ودر آن زمان رستاخیزمعروف شکی نمی باشد ( از این آیه پیداست که خواست الله این بود که بابیدارشدن ایشان این واقعه عجیب مخفی نماند تا اصلاح طلبان دینی مسیحیت با فاش شدن این معجزه بتوانند افکار عمومی را به نفع دین حق و مسیحیت حقیقی معطوف کنند که چنین نیز شد اگرچه منحرفین مذهبی به سردمداری واتیکان و پاپ نیز بیکار ننشسته همانطور که خواهیم دید در یک فراخوان برعلیه تاثیرات اجتماعی این حادثه عمل نمودند و باید دانست این واقعه منجر شد تاگروهی از مسیحیان که نمی خواستند زیر حکم پاپ عقاید ناصواب فوق را بپذیرند بعدها از آنجا به سمت مشرق و حکومت ایرانیان مهاجرت نموده کلیسای مستقل مسیحی را ایجاد نمایند که ما در مقالات آینده به این موضوع خواهیم پرداخت { درمقاله سیر حکمت و فلسفه در جهان} از مطالب بعد پیداست که ایشان سیصد سال در غار به حالت خواب بودند تا بیدارشدند و چون نماینده شان برای خرید غذا به شهرشان میرود و از پولی که نزدش بود تعجب می کنند و به اتفاق نماینده ایشان که سخنان عجیبی نیز میگفت به سوی غار میایند تاببینند سخنان او چه اندازه راست است لذا وقتی به غار میرسند میبینند همه دوستانش و آن سگ مرده اند و این باعث میشود فکر اصلاح طلبی فوق که کم و بیش طرفدارانی داشت بااین رویدادعجیب تقویت شود و خبرو تفکر اصلاح طلبی فوق در سراسر دنیای مسیحیت سرو صدای زیادی کرده تامدتها اذهان را بخود مشغول نماید )20 و درباره اینکه این مردگان را چه کنند مردم آن شهر عقاید مختلفی اظهار کردند گروهی گفتند برای این مردگان مقدس ساختمانی مجلل بسازیم  --  یعنی گنبد و بارگاه برروی قبرایشان بنا کنیم تا دواره بساط مرده پرستی و شرک برپا شود!! واین نشان می دهد بشر غیر مهذب بشدت دنبال چنین زرق و برق هایی است  -- و چون پروردگارشان به ایشان دانا تر بود  -- یعنی نمی خواست بنام این مصلحان قبرپرستی رواج یابد و بت پرستی جدیدی بوجود آید --  کاری کرد که سرانجام با گروهی باشد که گفتند برای ایشان مسجدی برای خود بسازیم ( اینان طرفداران عقیده صحیح ایشان بودند و مکانی برای نماز ساختند تا قبرایشان پشت سر نماز گذاران قرارگیرد و روی همین قانون بود که بدن پیغمبراسلام را در کنار مسجد النبی دفن نمودند) 21 و در آینده میگویند این جوانان سه نفر بودند و چهارم سگ شان بود و حال نیز می گویند پنج نفر و ششمی سگ شان و اینان نیز تیر به تاریکی میاندازند و گروهی نیز میگویند هفت نفر بودند و سگ شان هشتم بود بگو پروردگار من عدد ایشان را بهتر میداند و جز قلیلی عدد ایشان را درست نمی دانند پس تو دراین باره جز سطحی گفتگونکن 22 و صریحا حق را به هیچ دسته ایشان مده  -- چون بحث برسر تعیین عدد ایشان سودی ندارد با اینکه از متن قران پیداست عددایشان باسگ شان هشت نفر بوده الله تعالی به پیامبرش دستور داده دراینگونه مشاجرات شرکت نکند و اظهارنظری ننماید و متاسفانه می بینیم برخلاف این تعلیم عالی قران مسلمانان امروزه از مدتها پیش گرفتار چنین بحث های حاشیه ایی بی فایده شده اندکه تقریبا دو ثلث اختلافات کنونی شان ازاین دسته اختلافات است که همه باید دور ریخته شود و اگر هم از یک عالم مسلمان چنین مسایلی را بپرسند باید بگوید چون دانستنش دردی را دوا نمی کند نه میدانم و نه لازم میبینم که دراین باره از خیال و گمان خود سخنی گویم 23 و حتی در آنچه یقین داری فردا میکنی بگو که به شرطی که الله بخواهد خواهم کرد واگر فراموش کردی که گفتن کار خود را محول به چنین شرطی کنی هرچه زودتر پروردگارت را بیاد آور وبگو امیداست پروردگارمن مرابه راهی بهتراز آنچه تصمیم گرفتم راهنمایی کند 24 وآن جوانان درغارشان سیصد سال خفته بودند و مردم نه سال به آن افزودند 25 بگو الله بهتر میداندکه چندسال بودند و پنهان و آ سمان ها و زمین دراختیار اوست و او چه بینا و شنوای عجیبی است وبرای مردم جزاو هیچ ولی نیست ولی یعنی همه کاره --  و او درکارهایش کسی راشریک خویش نمی کند ( این سیصد سال به سال قمری است زیرا سال عرب قمری بوده و دیگران که سیصد و نه سال کرده اند روی خیال و روی اشتباه در تاریخ پادشاهان این مدت سیصدسال بود و اینکه برخی تصور کرده اند شاید این نه سال بواسطه اختلاف بین سال قمری و شمسی است توج نداشته اند که سیصد سال قمری کمتر از شمسی است و نه بیشتر! و اما در باره تعیین زمان ابتدا و انتهای این خواب سیصد ساله باید گفت آنچه دراین باره در تفاسیر است با متن قران و بادرنظر گرفتن اینکه میگویند یعقوب معروف به سروجی درباره این جوانان شعری سروده بوده جور نمیاید اما میتوان گفت بادرنظر گرفتن تاریخ تقریبی سروده شدن شعر کشیش مذکور که در تاریخ 521 میلادی فوت نموده شروع خواب ایشان در حدود اواخر قرن دوم میلادی بوده واین مسلم ربطی به زمان دقیانوس و اینکه سکه پول  شان سکه داقیوس باشد ندارد . پایان تفسیر و آیات مربوطه . . . . . ادامه دارد. 

 

مقاله 105 - تاریخ بیست و سه سال نبوت محمد (ص) براساس ترتیب نزول سوره های قرآن بخش نهم...
ما را در سایت مقاله 105 - تاریخ بیست و سه سال نبوت محمد (ص) براساس ترتیب نزول سوره های قرآن بخش نهم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 0manshoorenoora بازدید : 170 تاريخ : يکشنبه 19 دی 1395 ساعت: 10:56