++مقاله 120 - داستان نبوت و مبارزات پیامبران الهی حضرت ابراهیم (ع) بخش سوم

ساخت وبلاگ

" امرافل ( شاه شنعار) متحد کدرلاعمر در تاراج ممالک غربی منظور غرب بین النهرین است شهادات چنین می رساند و از "قراین مستفاد می شود که او حامورابی یا آمورابی پادشاه بابل است که در سنه 1975 قبل از میلاد به تخت سلطنت نشست و 55 سال " سلطنت نمود ابتدا قلمرو حکمرانی او کوچک بود ولی تقریبا در سیزدهمین سال سلطنتش لارسا را همان الاسار است طبق گفته "قاموس کتاب مقدس --  ازالاتیه اخراج کرد و خودرا مالک الرقاب بابل ساخت  ..... نگاه کنید قاموس کتاب مقدس ذیل همان نام > در  " باره ی نام امرافل نویسندگان دایره المعارف کتاب مقدس همانی را نوشته اند که قاموس کتاب مقدس آورده با این تفاوت که سال او را "2080 قبل از میلاد نوشته که در پاسخ نگارنده این سطور خواهیم دید هردو منبع دراین مورد اشتباه کرده اند و سال حمورابی غیر از "این سال است . در مورد شخصیت کدرلاعمر کتاب قاموس کتاب مقدس چنین نوشته است :  کدرلعومر( دسته یاسنبلی ) شهریار عیلام "و یکی از چهار پادشاه مختلف است که شهرهای دایره --  منظور آن شهرهای نزدیک به هم مجاور دریای لوط یا همان بحرالمیت "است که به شهرهای پنجگانه سدوم / عموره / ادمه / صبائیم و شهر کوچک بالع {صوغر} معروفند --- را مدت دوازده سال مفتوح "داشته و خراج گذار خود گرداند و از آن پس در سال سیزدهم آن شهرها یاغی شده بروی عصیان ورزیدند و تمرد نمودند علیهذا  "کدرلاعومر به استعانت شهریاران متخالف برپادشاهان شهرهای دائره لشکرکشیده آنها را هزیمت داد ...... نگاه همانجا ذیل همان نام ".>

و اما تدعال  را در قااموس کتاب مقدس با عنوان { یکی از پادشاهان هم عهد با کدرلاعمر } نوشته و نویسندگان دایره المعارف کتاب مقدس با مضمون (پسر بزرگ) یکی از متحدان کدرلاعمر در حمله به فلسطین نام برده است .

درخصوص نام شاه یا حاکم الاسار که به گفته ی قاموس کتاب مقدس نیز نویسندگان دایره المعارف کتاب مقدس بمعنای (بلوط) و نام فرمانروای آن را (اریوک) نوشته اند به گفته ی قاموس کتاب مقدس همان شهر باستانی سومر "لارسا" است . نگاه کنید همانجا ذیل واژه الاسار .  ازمجموع آنچه گفته شده میتوان فهمید: اولا امرافل را پادشاه بابل و همان حمورابی شاه معروف سلسله بابل اول دانسته اند دوم اینکه تدعال را متحد کدرلاعمر( متحد موقتی در حمله به سرزمینهای فوق الذکر) بدون ذکر قلمرواش نوشته اند دریکی از تفاسیر کتاب مقدس وی را پادشاه (قوئیم) نوشتند بدون ذکر این موضوع که آن شهر یا ولایت کجاست سوم آنکه اریوک شاه الاسار که همان لارسا باشد جزء اشخاص مذکور دراتحادیه ای باشاه عیلام کدرلاعمر برعلیه شاهان و قبایل غرب بین النهرین یعنی سرزمین کنعان / اردن  شرکت داشتند. چهارم اینکه علت جنگ شورش های قبایل و تمرد شهرهای پنجگانه سدوم و عموره که به گموراه نیز معروف است و ادمه و صبوئیم و بالع همان صوغر بوده است.

پنجم اینکه نتیجه این لشکرکشی ها پیروزی اتحادیه چهارگانه فوق یعنی شرق بین النهرین برمتمردین و آشوب گران پنجگانه اطراف دریای مرده و شهرهای پنجگانه گفته شده ( غرب بین النهرین) بود.وبراساس مطالب گفته شده این جنگ در سال چهاردهم از پس دوازده سال سلطه کدرلاعمر و سالی شورش سال سیزدهم رویداده است. توجه به همه این نکات ماراقادر میسازد تابه کمک اسناد تاریخی و باستانشناسی به حقیقت آن دست یابیم.امادرادامه گزارش کتاب مقدس و تائید تلویحی قران به اسارت رفتن و تاراج نفوس و اموال شکست خوردگان که مانند تمامی جنگ های رایج در آن زمان از تبعات جنگ و مغلوبین بوده شامل لوط و قومش میشود ودرنتیجه ابراهیم (ع) باتدبیر خاص جنگی خویش شبیه به جنگهای نامنظم غافلگیرانه مانندپارتیزانی که در دسته ها و گروههای کوچکتر در چند موضع و مرحله دشمن را مورد هجوم و حمله قرارداده و فاتحین غارتگر را وادار به فرارکرده و اموال و اسراء را آزاد ساخت.دراین رویارویی جغرافیای عملیات جنگی محدوده جنوب شرقی و غرب دریای میت و شرق روداردن بود وابراهیم (ع) از حمایتهای برخی شیوخ قبایل و حکام محلی برخورداربود.

گزارشات تاریخ دراین باره چه میگویند.؟ دکتر احمد بهمنش مصرشناس معاصرکشورمان و استاددانشگاه تهران درکتاب ارزشمند خود "تاریخ آسیای غربی"دراین باره مینویسد:"بنابروایت تورات (سفرپیدایش باب یازدهم و دوازدهم) ابرام ابراهیم باافراد قبیله و گله " "و رمه از اور به حران رفته پس از مدتی توقف به کنعان روانه شد و در شکیم sichem و بیت ئیل bethel اقامت کرد واز آنجا به "جانب مصر رفت تاریخ مهاجرت ابراهیم بطور قطع معلوم نیست و اسامی شاهزادگانی که وی در دره سیدیم siddim  سدوم با "ایشان بجنگ پرداخته بااسامی متون میخی تطبیق نمیشوند سزوستریس سوم 1888/1850ق م --  دردوره ی زمامداری خود قوایی "به کنعان فرستاد ولی این قوا دربازگشت صدمه زیادی از دشمنان دید. نگاه کنید همانجا ص 120

دیگر نویسندگان تواریخ نیز دراین باره قادر به ارایه یک نظر مشخص نبوده و نیستند چنانکه ویل دورانت در کتاب " تاریخ تمدن " خود جلد دوم ص 90 عقیده دارد امرافل پدر حمورابی است همچنین نویسنده کتاب " باستانشناسی ایلام " بدون تطبیق کدرلاعمر kedorlaomer تنهاا او را بنام یکی از شاهان ایلامی که در تورات از او نام برده شده آورده است نگاه همانجا صفحه 16 ( نویسنده دانیل پاتس مترجم زهراباستی ناشرسازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی دانشگاهها سمت تاریخ 1385 )                                                                    

از مجموع آنچه گفته شد تصورمیگردد متاسفانه کتب موجود تاریخ و مطالب روایی یهود غیر از آن چه گفته شده چیزی در اختیار ماقرارنمی دهد!                                                                                                                                                                                                                                                               

چگونه حقیقت واقعه فوق و ماهیت شخصیت های مذکور رابدست آوریم ؟ خوشبختانه نکاتی که درمتن گزارشات تورات دراین ماوقع است و ما در سطوربالا دسته بندی کردیم اطلاعات بالنسبه خوبی دراختیارمحققین قرارمیدهد که میتوان بااستفاده از اسنادتاریخی موجود بایکدیگر مطابقت دهیم به شرح ذیل :

نخست اینکه شاه کلید مفتاح این رویدادتاریخی کشف قطعی دوره زندگانی اول شخصیت مهم این گزارش ابراهیم (ع) است که خوشبختانه دراین خصوص شادروان دکتر صادق تقوی گام مهم فوق را بدین شرح برداشته و آن را روشن نموده است : ایشان در کتاب ارزشمند خود " کشف قسمت تاریکی از تاریخ مصرباستان : فراعنه ابراهیم / یوسف و موسی " مینویسد : هنگام ترجمه و تفسیر دقیقی از تمام قران متوجه شدم که درداستان یوسف و موسی فقط از نام عمومی فرعون یادشده و نه درقران و نه در تورات اسمی مشخص ازاین دو فرعون نیست و از آنجایی که این دو داستان ارزش تاریخی و مذهبی زیادی دارند و تاریک بودن وضع پادشاهان مربوطه در آنها ممکن است در نزد بی ایمانان به صحت این دو داستان لطمه زند برآن شدم که دقیقا پادشاهان مربوطه رابشناسم متاسفانه دیدم تفسیرهای مختلف قران به پیروی از کتب تاریخی قدیم مانند روضه الصفا و ناسخ التواریخ و ریشه های قدیمی اینان نام هایی راذکر می کنند که مورخین بزرگ آنها رانمی شناسند و به اضافه که برای سلطنتشان زمانهایی طولانی قائلند که باورکردنی نیست.  چون این موضوع مربوط به تاریخ مصر می باشد به تفسیرهای مفسرین دقیق مصری مراجعه کردم و درآنها نیز نشانه صحیحی ازنام ونشان پادشاهان مربوط به موسی و یوسف تیافتم واز جمله در جلدنهم تفسیرالمنار درصفحه 39 دیدم نوشته شده " در آثار مصری چیزی که بتواند واضح کند فرعون موسی چه کسی بوده و در چه زمانی میزیسته است یافت نمی شود .و چون دوجلد تاریخ جدید مصررا که آقای دکتر بهمنش استادکرسی تاریخ دانشگاه تهران ترجمه نموده بودند مطالعه کردم در آن نیز ذکری از فرعون موسی و یوسف نیافتم و چون به کتاب مفصل دایره المعارف انگلیسی مراجعه نمودم فرعون موسی را باتردید یکی از دو پادشاه مصر یعنی آمنوفیس چهارم و یا منفتاح پسررامسس دوم میدانست . درکتاب تاریخ یهود که آقای دکتر حبیب الله لوی درتهران منتشر کرده بود دیدم که مورخین بزرگ یهود نیز باتردید یکی از چهار فرعون راکه دوتااز سلسله هجدهم و دوتای دیگر ازسلسله نوزدهم پادشاهان مصربودند فرعون زمان موسی می دانند و آن چهار فرعون به ترتیب توتموزیس سوم و آمنوفیس چهارم و رامسس دوم و پسرش منفتاح اند که مورخین فوق معتقدند یا دو تای اول دو فرعون زمان موسی است یا دوفرعون دوم !! و چون به قاموس کتاب مقدس که مورد توجه مسیحیان است مراجعه نمودم درآنجا نیز از قول اکثر علمای آثار مصررامسس دوم و پسرش منفتاح را دوفرعون زمان موسی دانسته شده و لذا در فیلم سینمایی ده فرمان که اخیرادر دنیا نمایش داده اند دیده شده که رامسس دوم را فرعون موسی معرفی کردند.

راهنمایی قرآن و تورات دراین باره اطلاعات تردید آمیز فوق مرا به تعجب واداشت که چرا علمای مسلمان و یهود و مسیحی متوجه راهنماییهای قران و تورات که کاملا مکان پایتخت فرعون های مربوطه راتعیین می نمایند نشده اند و فرعون هایی را مربوط به یوسف و موسی معرفی کرده اند که پایتختهای شان مناسب نیستند ؟ خوشبختانه توجه من به پایتختهای تعیین شده در قران و تورات مرا وادار نمود که در کلیه آثارتاریخی قدیم و جدید به اندازه ایی که دسترس داشتم توجه بیشتری کنم و این کار باعث شد بتوانم پرده ابهام رااز موضوعات تاریخی فوق بردارم و این کتاب را دراختیار علاقمندان قراردهم.

به چه دلیل فرعون زمان موسی یکی از جهار فرعون ذکر شده در تواریخ بزرگ نیستند؟ اول اینکه پایتخت منفتاح و پدرش رامسس دوم و نیز آمنوفیس چهارم در تل العمارنه آخناتون بوده که میان مصرشمالی و جنوبی است و بسیار از جاهای ذکر شده در تورات و قران دوراست و پایتخت توتموزیس سوم از آن هم دورتر --  شهر تب و جنوبی تر می باشد  گزارش قران در باره پایتخت بصورت راهنمایی بشرح ذیل است که مکان استقرار فرعون زمان موسی را محلی معرفی می کند که درانشعاب نهرهایی از نیل است که درختان خرمابسیار داشته و درتورات نیز دراواخر سفر پیدایش و هم چنین اوایل سفر خروج شهر رعمسیس یا همان زمین جوشن محل دخول و سکونت و خروج بنی اسرائیل گزارش شده که میتوان از این علامات و نشانه ها بخوبی پی برد همه نشانی های بالا از مکانی نزدیک به ممفیس پایتخت باستانی مصریان حکایت دارد که نزدیک قاهره فعلی است  -- امروزه به زمین جوشن قدیم و محل شهر رعمسیس ولایت شرقیه گویند دلیل دوم این است که درتل العمارنه که پایتخت آمنوفیس چهارم بوده درسال 1888 میلادی کتیبه هایی به خط میخی کشف شده که عبارتند از چهارصد مراسله از فرمانروایان مختلف فلسطین به شاه مصر یعنی آمنوفیس چهارم که از او برای جلوگیری از نفوذ و پیشرفت کار قوم بنی اسرائیل درقلمرو و سرزمین های فلسطین کمک خواسته اند و قسمتی از این نوشته هاراکه مربوط به ایشان است را برای اطلاع میاوریم : ..... قوم هیبری ( عبرانیان) همه ممالک شاه راغارت میکنند --  در آن زمان ممالک فلسطین تا شرق اردن بخشی از سرزمینهای تحت حمایت فراعنه مصر بود برای اطلاع بیشتر به مقالات آینده تاریخ نبوت و مبارزات دینی موسی (ع) درادامه این مطالب مراجعه شود --  و این زمین ها بدست ایشان سقوط می کنند و در صورتی که نیروهایی از شاه فرستاده نشود سقوط اراضی شاه بدست هیبری (عبرانیان) قطعی است .....نوشته دیگر از حاکم کنعان است که از فرعون خواسته قوایی جهت جلوگیری از پیشروی و پیروزی های طایفه ای وحشی که ازبیابان آمده اند بیابان سینا و تاخت و تازشان به خرابی زراعت ها و قریه ها منجر شده بصورت فوری اعزام کند.

کشف کتیبه های فوق دلیل روشنی است براینکه آمنوفیس چهارم که پیش از رامسس و فرزندش منفتاح شاه مصر بوده زمانی سلطنت میکرده که مدتها از خروج بنی اسرائیل از جوشن گذشته است یعنی زمان تسخیر ممالک فلسطین توسط بنی اسرائیل و درزمان جانشینان موسی ( بعد از یوشع).گروهی به اتکای کتیبه های فوق با فرض اینکه آمنوفیس چهارم درمیان سالهای 1370 و 1340 قبل از میلاد سلطنت میکرده و درخلال آن به تل العمارنه برای پایتخت جدیدش آمده باشد واینکه نوشته های فوق از سوی حاکمان محلی زیردست وی به او ارسال گشته فاصله تقریبی زمان تسخیر سرزمینهای فلسطیان را بدست بنی اسرائیل و خروج شان از مصر را ( که معلوم نیست دفعه اول تسخیرشان است یا تجاوزات مکررشان ) زمان تسخیر اول و بعداز یوشع گرفته و برتاریخ سلطنت آمنوفیس اضافه نموده و نتیجه گرفته اند این زمان به سلطنت توتموزیس سوم و پسرش آمنوفیس دوم میخورد و فرعون زمان موسی شاید یکی از این دو باشد غافل ازاینکه اصولا پایتخت این دو در تب و بخش جنوبی مصر بوده و حال اینکه نه با بحث گزارشات قران و تورات درباره پایتخت فرعون موسی جور در میاید و نه تاریخ ایشان با تاریخ تولد عیسی مسلم است به مقاله آتی که درباره نبوت و مبارزات دینی عیسی (ع) است در ادامه این مقالات مراجعه شود که تاریخ تولد عیسی را حدود یکصد سال بعد از وی روی سوء نظریاتی از آئین مهرپرستی ایرانیان باستان گرفته اندو خصوصا که در مدت سلطنت فراعنه دوره هجدهم نظری قطعی بدست نیامده است و بااین تفاصیل و دیگر شواهد موجود باید فرعون موسی را آخرین فراعنه هیکسوس دانست که درتاریخ جدید مصربنامA—Ken—Re

APoPv  آکنن رع یا آپوفیس / آپوپی نامیده شده است به دلایل زیر :

1-- پایتختهای این فرعون و فراعنه قبل ازاو که به فراعنه خارجی مصر " هیکسوس " معروفند ( به عربی ایشان را رعاه گویند یعنی چوپانان) همگی در ممفیس یانزدیک آن که در کناره غربی زمین جوشن ودر مصرشمالی است کناره شرقی رود نیل بوده اند یعنی در حدود چند کیلومتر بالای شهرقاهره فعلی و این پایتخت ازهرجهت بامکان سکونت بنی اسرائیل و مبارزات دینی موسی بافرعون زمانش و نیز خروج بنی اسرائیل ازمصر و غرق فرعون دردریا طبق توضیحات قران وتورات مناسب است .

2 _اگر تاریخ تقریبی انقراض هیکسوس ها را که 1580 قبل از میلاد ذکر شده باتاریخی که از کتاب عهد عتیق بدست میاید و درآن بطور مسلسل زمانهای از خروج بنی اسرائیل ازمصر تا سلطنت سلیمان ذکرشده بسنجیم میبینیم که سال 1564 قبل از میلاد برای خروج بنی اسرائیل از سرزمین جوشن مصر بدست میاید که بیش از 16 سال به عدد گفته شده توسط مورخین (1580) درانقراض هیکسوس ها فاصله ندارد و این 16 سال با اختلاف شدیدی که در تواریخ سلسله های فراعنه قبل از بیست و دو مصر نزد مورخان قابل چشم پوشی است و بنظر ما مورخان میتوانند بجای تاریخ 1580 که تاریخ انقراض ایشان درنظرگرفته شده  - باتوجه به نبودن سند متقن سال 1564را منظور نمایند و این 16 سال را به دوره نامعلوم هیکسوس ها اضافه کنند و از تاریخ سلاطین سلسله های  18 تا 22 کم کنند.  

یک توضیح لازم : باید دانست سال 1564 را به این شکل بدست آوردیم برطبق عقیده اکثرمورخین بزرگ سال شروع سلطنت سلیمان 971 قبل از میلاد است و سلطنت داوود 40 سال و سلطنت شائول 40 سال و حکومت سموئیل 12 سال و حکومت عیلی کاهن 40 سال و حکومت تمام دوره داوران بنی اسرائیل که شرح مبسوط شان در کتاب داوران است 390 سال و فاصله میان اولین داور و مرگ یوشع حداقل پنج سال که بنام دوره مشایخ معروف است و از خروج بنی اسرائیل تامرگ یوشع نیزطبق کتاب یوشع 66 سال است .

اگر ثابت شود که سالهای محاسبه شده اززمان خروج بنی اسرائیل از مصر تاسلطنت سلیمان که ما یادکرده ایم سالشمار قمری باشد که به نظر چنین است زیرا تقویم یهود براساس قمری است --  میتوان شانزده سال از عدد 1564 کم کرد و درنتیجه سال خروج براساس سالشمار خورشیدی که مورد استفاده مورخین مسیحی است 1548 قبل از میلاد میشود که بازهم اختلاف ماتاسال 1580 گفته شده توسط تارخ نویسان غربی بیش از سی سال نمی باشد که درمقابل اختلافات تواریخی در سلسله های باستانی مصر قابل اغماض است .

اختلاف فاحش درتاریخ یهود دراول باب ششم از کتاب اول پادشاهان یهود در کتاب مقدس تورات کنونی ذکر شده که درسال 480 از خروج بنی اسرائیل ازمصر سال دوم سلطنت سلیمان بود که وی بنای ساختمان هیکل یعنی خانه خدا را در اورشلیم آغاز نمود در صورتی که با حساب سلسله تواریخ ذکرشده در کتب عهد عتیق (تورات)  می بینیم که از خروج تا سلطنت سلیمان 593 سال است که اختلاف به اندازه ای است که جز اشتباه نویسنده کتاب پادشاهان چیز دیگری نمی تواند باشد مثلا شاید نویسنده اصلی 580 سال نوشته بوده و نویسندگان بعد پانصد را چهارصد نوشته باشند؟! در سلسله مقالات "تاریخ و سرگذشت یهود از آغاز تا اسارت"به بررسی این گونه لغزش ها و علل آن خواهیم پرداخت این مقالات بزودی در همین وبلاگ ارایه خواهد شد

اختلاف زیاد در تاریخ مصر ما به تبعیت از اکثر مورخین سال 1580 قبل از میلاد را ازاین لحاظ سال انقراض هیکسوس ها قلمدادکرده ایم که فرض چنین باشد سال شروع سلطنت اولین شاه سلسله های مصر 3200 قبل از میلاد باشد در صورتی که برخی آن را بیشتر یعنی تا 5700 سال و برخی کمتر --  تا 2450 سال هم گفته اند. نگاه شود جلد اول تاریخ جدید مصر ترجمه آقای دکتر احمد بهمنش نیز قاموس کتاب مقدس در لغت مصر

یک دلیل تائیدی دیگر! --   دلیل دیگر براینکه فرعون غرق شده آخرین فرعون هیکسوس بوده این است که اکثر کتب تاریخ قدیم نیز این مطلب را تذکر داده اند و کتاب ناسخ التواریخ که بازگوی نظرایشان بوده گفته پس از غرق فرعون موسی دردریا در مصر شورشهایی پدید آمد که نتیجتا زنی شاه مصر شد واز پس او سلطنت فراعنه خارجی درمصر منقرض و پادشاهان ملی مصر زمام اموررا بدست گرفتند.لازم به تذکراست دراثبات انقراض غیر عادی هیکسوس ها یعنی معجزه غرق آخرین شاه ایشان از آنچه درتاریخ جدید مصر درباره ی آخرین فرعون خارجی هیکسوس ها نوشته شده هم میتوان دریافت که وی چنان قدرتمند بوده و مسلط بر تمام مصر شمالی و جنوبی بود که غیراز یک معجزه خدایی نمی توانسته بساط او را ازبین ببرد و فراعنه ملی بتوانند اوضاع را بدست گیرند ( در ادامه مقالات مبارزات دینی پیامبران الهی داستان نبوت موسی ع به همه این جزئیات خواهیم پرداخت ) در تائید این موضوع درتاریخ جدید مصرنوشته شده که سه اثر کشف شده در باستانشناسی اخیر وضع این فرعون را روشن نموده و معلوم میکند چگونه این سلسله خارجی از بین رفته و سلسله هجدهم که پادشاهان ملی محسوب میشدند برتمام مملکت بزرگ شمال و جنوب تسلط یافتند این سه مدرک اول لوحی است که بوسیله لرد کارناردن کشف شد و محتوای گزارشی از جنگ "آپوفیس فرعون هیکسوس "شمال مصر با  " سکنن رع tao Seqenenre " پادشاه جنوب و دوم لوحی است که بنام " کاموس " کامس که شوریه آنرا کشف کرده و سوم پاپیروس شماره ک کالیه. آنچه از مجموع سه اثر فوق بدست میاید این است که آپوفیس --  آپوپی که اورا آ آکنن رع نیز نامیده اند وپادشاه مصر شمالی یعنی ناحیه دلتای نیل و اطرافش بود به شاه جنوب که به وی خراج میداد سکنن رع نوشت که سرو صدایی علیه ما در ناحیه تحت حکومت تو شنیده شده و مقصر شخص سکنن رع ( تو) می باشی و در پاسخ سکنن رع ضمن عذرخواهی هدایایی برای وی می فرستد و تسلیم بودن خویش را ابراز می دارد  پس از اینکه فرستادگان شاه شمال بازمی گردند سکنن رع درباریان خود رااحضارنموده و باایشان مشورت میکند تاایشان را موافق با عملیات علیه حکومت اشغالگر شمال نماید درباریان با وی موافقت کامل نمی کنند واز آثار ضربات شدیدی که در سر او و در جسد مومیایی شده اش مشاهده میشود محققان حدس می زنند که پس از این مشورت توسط برخی از درباریانش که از طرف پادشاه شمال مراقب اعمال او بودند موردسوء قصدقرارگرفته و کشته شده است پس از مرگ او پسراو کامس جانشین پدرشده و دنباله مخالفت را باشاه شمال باجدیتی بیشتر می گیرد وبااینکه برخی ازبزرگان دربارش اورا برحذرداشته سرنوشت پدرش را گوشزد میکنندشخصا بالشکری عازم جنگ با شمال میشودوباقوای خود به سمت شمال مصر حرکت می کند و گویا تامیانه راه نیز پیشروی میکند وتاممفیس نیز میرود که میمیرد و پس ازاو برادرش آهموزیس جانشین وی دنباله کاررامیگیرد وموفق به تصرف کامل شمال مصر می شودوتمام نفوذ و آثار هیکسوس ها راازبین می برد .آیا فرعونی که اینقدر قوی و ذی نفوذ بوده وبقول قران ذی الاوتاد باشد که بتواند بوسیله عمال خود دردربار مصرجنوبی پادشاه آنرا در بدون لشکرکشی درقصرش ازبین ببرد  ممکن است بدون اینکه عاملی به شاه ضعیف مصر جنوبی کمک کرده باشد به سادگی توسط قوای مصرجنوبی  نابود شده طومار حکومتش پیچیده شده به فنارود؟! مگراینکه یقین کنیم فرعون مصر شمالی دراین زمان گرفتار حوادث آسمانی مربوط به معجزات موسی برمردم و حکومتش مانند قحطی و وبا و طوفان و مرگ و میرهایی شده و نمی توانسته آن گونه که باید بادشمنان جنوبی و ملیون مصر برخورد نماید واین ضعف و پریشانی باعث جرئت و مخالفت و سپس عملیات محتاطانه شاه جنوب شود و وی پس از غرق معجزه آسای فرعون شمال و لشکریان جرارش پایتخت مصرشمال آواریس رابه تصرف درآوردو باکمترین مخالفتی تمام مصر علیا رافتح نماید --  در داستان نبوت و مبارزات دینی موسی (ع) مفصلا خواهیم پرداخت دلیل دیگر که ثابت می کند فرعون موسی از هیکسوس هاست این است که ازپس خروج موسی و بنی اسرائیل از مصر همه جا فراعنه هجدهم مصر از بنی اسرائیل حمایت می کردند چنانکه در اشغال زمینها و قریه ها و شهرهای فلسطینی توسط ایشان با سکوت و حمایت این سلسله فراعنه اینان مشکلات بزرگی برای حاکمان و پادشاهان محلی ایجاد نموده و درمقابل درخواست کمک از فرعون مصر توسط این حاکمان فراعنه نظاره گری بیش نبوده و هیچگونه کمک یا مساعدتی انجام ندادند درصورت که اگرفرعون غرق شده از فراعنه ملی و غیرخارجی بود هرگزبازماندگان او که شاهان بعدی بودند به عبرانیان که دشمن محسوب میشدند چنین ملاطفت نمی کردند .

فرعون زمان یوسف چه کسی بود ؟ ......ادامه دارد.>

 

مقاله 105 - تاریخ بیست و سه سال نبوت محمد (ص) براساس ترتیب نزول سوره های قرآن بخش نهم...
ما را در سایت مقاله 105 - تاریخ بیست و سه سال نبوت محمد (ص) براساس ترتیب نزول سوره های قرآن بخش نهم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 0manshoorenoora بازدید : 197 تاريخ : يکشنبه 21 خرداد 1396 ساعت: 1:12