اجماع ضد قرآنی فقهای مذاهب اسلامی در مجازات سنگسار ( رجم )

ساخت وبلاگ

*حکم رجم ( سنگسار ) مصداق بارز تحریف*


مقدمه:
در آسیب شناسی ادیان الهی بدون تردید یکی از متداول ترین آنها تحریف متون الهی است این پدیده که مدت ها پس از مرگ پیامبران اتفاق می‏افتد مهم ترین عامل و اصلی ترین انحرافات ایجاد شده در رفتار و اعمال پیروان یک مذهب و آیین است. در ادبیات الهی و از مفهوم آن پیداست منظور از تحریف یعنی تغییر و تعبیر معانی عبارت، جمله، ( آیه/ آیات )از متن کتاب آسمانی به غیر از آنچه مراد گوینده اش – خداوند- باشد، بوده که با قصد و نظری سوء توسط پیشوایان آن دین یا آئین انجام گرفته باشد.
در قرآن مجید تحریف به چند شکل و صورت توصیف شده است، اول بار که این اصطلاح در قرآن مجید مورد استفاده قرار گرفته در سوره بقره نازل شده در سال نخست هجری در مدینه و درباره علمای یهود است.
« افتطمعون ان یومنوا لکم و قد کان فریق منهم یسمعون» 
« کلام الله ثم یحرفونه من بعد ما عقلوه و هم یعلمون»75
ترجمه:
( ای مسلمانان ) آیا شما طمع دارید که این یهود با چنین گذشته ای به نفع شما و مکتب تربیتی تان مطالب کتاب الله ( قرآن ) ایمان آوردند؟ و حال اینکه گروهی از ایشان کلام الله را می‏شنوند و بعد از این که در آن تعقل کردند و دانستند درست است آن را کم و زیاد می‏کنند و دگرگونه جلوه می‏دهند. دوم آیه قرآن در این باره آیه 46 از سوره نساء نازل شده در سال چهارم هجری در مدینه به شرح زیر می‏باشد:
« من الذین هادوا یحرفون الکلام عن مواعضعه و یقولون»
« سمعنا و عصینا و اسمع غیر مسمع و راعنا لیا بالسنتهم و »
« طعنا فی الدین و لوانهم قالوا سمعنا و اطعنا و اسمع و»
« انظرنا لکان خیرالهم و اقوم و لکن لعنهم الله بکفرهم افلا یومنون الا قلیلا»
ترجمه: بعضی از یهودیان که نزد تو- پیغمبر اسلام- اظهار مسلمانی می‏کنند کلمات تبلیغات دینی تو را جا به جا کرده و غیر آنچه است جلوه می دهند. و میگویند سخن تو را خوب شنیدیم و بدی هایش را انجام نمی‏دهیم ( روی طعنه به پیامبری محمد چنین می‎‏گویند ) تو نیز این سخن را که به تو می‏گوییم بشنو و نشنیده گیر. ( تصور می‏کردند پیغمبر اسلام هم بمانند پیشوایان دروغگوی ایشان روی سیاست بازی مذهبی و غیر مذهبی که راست و دروغ هایی سرهم می‏کنند از چاپلوسی ایشان و ندیده گرفتن مطالب کذب از نظر آنان، خوشش می آید و به تظاهر ایشان در اطاعت از مطالب قرآن راضی است و نافرمانی هایشان را ندیده می‏گیرد) و ایشان روی طعنه زدن به تو و نبوت تو و تمسخر به تو می‏گویند راعنا و در گفتن آن طوری زبانشان را می‏گردانند که معنای بدی از آن پدید آید. ( را عنا در زبان عرب از الرعی می‏آید و منظور این است که محمد کمی شمرده تر و با تانی سخن ‏گوید تا بفهمند و خوب درک کنند اما در زبان عبری همان واژه را با نوعی تلفظ معنای الرعونه می‏دهد یعنی ما را احمق فرض نکن و این توهینی بود که با چرخاندن زبان یهودیان نظر خاص و اهانت آمیز خود را به زبان می‏آورند که باعث ریشخند محمد و مسلمانان می‏شد و خود آن را می‏فهمیدند چه می‏گویند) و حال اگر این یهودیان به ظاهر ایمان آورنده می‏گفتند انظرنا برای آنان بهتر و از نظر سخن استوار تر بود( انظرنا یعنی ما را در نظر بگیر و سخن بگو تا بفهمیم) ولی اینکه چنین می‏کنند از این روست که الله آنان را سزاوار هدایت نمی‏داند و ایشان به واسطه همین غرض و مرض هایشان مورد نفرت الله هستند. بطوری که جز اندکی از ایشان سزاوار ایمان و اسلام آوردن نیستند.
سوم آیه در این باره در سوره مائده آخرین سوره نازل شده بر پیغمبر اسلام ( ص) در مدینه می‏باشد به این شرح: 
« فبما  نقضهم میثاقهم لعنا هم و جعلنا قلوبهم قاسیه یحرفون»
« الکلم عن مواعضه و نسوا خطا ذکروا به ولاتزال تطلع»
« علی خائنه منهم الا قلیلا منهم فاعف عنهم و اصفح ان» 
« الله یحب المحسنین 13»
ترجمه:
و بواسطه اینکه بنی اسرائیل عهد و پیمان خویش را با الله شکستند ما نیز ایشان را از خود را ندیم ( مغصوب ما شدند ) و قلوب ایشان را از پذیرفتن حق سخت کرده ایم زیرا کلمات الله را ( در تورات ) از جای خود جابجا می‏کنند و مقداری از آن را که به ایشان تاکید و یادآوری شده بود فراموش کردند و از این رو گاه به گاه تو نیز بر خیانتکاری های ایشان ( در مطالب تورات ) مطلع می‏گردی و از میان ایشان فقط اندکی چنین نیستند پس تو ( ای محمد) نسبت به آنانی که هنوز خیانت و خباثتشان پدیدار و معلوم نشده از ایشان بگذر و بر آنان چشم پوش که الله نیکوکاران را دوست دارد.
در ادامه این مطلب برای اینکه معلوم شود خیانت این علمای یهود به مطالب تورات اصلی چگونه بوده چنین آمده است یا اهل الکتاب قدجائکم رسولنا یبین لکم کثیرا مما کنتم تخفون من الکتاب و یعفوا عن کثیر قدجائکم من الله نور و کتاب مبین 15
ترجمه:
و ای اهل کتاب پیامبر ما برای شما آمد تا بسیاری از آن چه را که از مطالب کتاب آسمانی تان  پنهان می‏دارید برای شما بیان و روشن کند و از بسیاری دیگر چشم می‏پوشد و همواره این پیغمبر برای شما نور هدایتی است.
بر اساس مطالب گفته شده در قرآن پیشوایان سوء دینی یهود و نیز نصارا مطالب موجود د رکتب آسمانی خود را به دو شکل عمده دچار دگرگونی کرده اند:
نخست تحریف معنایی عبارات و دوم تحریف لفظ و عین عبارات که در قرآن از آن با جمله تخفون من الکتاب یاد نموده یعنی اصل کلمات را با لفظ و عبارت خود ساخته علمای شان که مفسرین و مفتیان باشند و مطالب تورات و انجیل را جا به جا کرده و بدین ترتیب حقیقت متن آنها را مخفی کرده اند .قطعا از طریق روایات دروغ از زبان مقدسین مرده خود به مانند اشعیا و ارمیا و نحمیا و دیگران که به تورات بسته اند و یا روایات دروغی که از زبان پطرس و یعقوب از حواریون راستین عیسی در انجیل قرار داده اند و انجیل حقیقی را مخفی کرده اند. و این همانی است که توسط پیشوایان دینی زردشت بعد از مرگ او ( موبدان و مغ ها  )
و بر همایی ها بعد از مرگ بودا بر سر کتاب دینی خود انجام شده و متاسفانه در میان مسلمانان نیز از طریق روایات و تفاسیر مبتنی بر آن ها بر قرآن نوشته شده با این تفاوت که به علت رایج شدن سواد و کتابت پس از مرگ پیغمبر اسلام و خارج شدن سواد و نوشتن از انحصار با نقودان جامعه اصل قرآن حفظ شد و پس از اختراع  صنعت چاپ  اصل قرآن را نتوانستند از بین برده و مخفی کنند ( در اینجا خوانندگان محترم می‏فهمنند علت اهتمام شخص پیغمبر و تربیت شدگان او در باسواد شدن مسلمانان از چه جهت بوده است.)
یک تذکر مهم در قرآن:
در آیه 79 از سوره بقره پروردگار جهانیان به کسانی که از طریق تفاسیر غلط و اجتهادات بر پایه نظریات مفتیان و مفسرینی که روی روایات راویان مختلف گو که به دروغ آنان را از دهان بزرگان مرده و مقدسین مرده نقل کرده و می‏نویسند و آن ها را به پروردگار نسبت می‏دهند چنین می گوید:
« فویل للذین یکتبون الکتاب بایدیهم ثم یقولون هذا من»
« عندالله لیشتروا تمنا قلیلا فویل لهم مما کتبت ایدیهم»
« ویل لهم مما یکسبون – این آیه و چهار آیه بعد از آیات» 
« گفته شده  -- در خصوص تحریف تورات و انجیل کنونی است»
ترجمه:
پس وای بر آن کسانی که با دستان خود مطالبی می‏نویسند و می‏گویند این ها قول و گفته هایی از الله است پس وای بر آنان و هر آنچه نوشته و منتشر کرده اند و وای بر آن چه که در ازای آن مطالب دروغ منتشره به دست می‏آورند ( این دکان سازان مذهبی) منافعی که از این نوشته ها کسب می‏کنند در برابر مجازاتی که در آخرت بابت این مطالب کذب و افتراهایشان به صاحب دین ( خداوند ) بسته اند بسی زیان بار تر خواهد بود و بسیار بی ارزش است.
                         یک ابتکار خلاقانه و  شگرف و منحصر به فرد در قرآن از سوی خالق عالم 
خالق جهانیان برای شناساندن خرابکاران مذهبی و پیشوایان سوء دینی از پیشوایان راستگو و حقیقی نزد افراد کنجکاو و حقجو و علاقمندان واقعی به هدایت های دینی و مطالب قرآن و اینکه چون می‏دانست بعد از مدت کوتاهی پس از مرگ پیغمبر اسلام و تربیت شدگان اولیه حقیقی او نفراتی در میان مسلمانان پیدا می شوند که در کسوت پیشوایان دین راه خرابکارانه گذشتگان در ادیان الهی قبل را پیش خواهند گرفت و با شیطنت های خود را ه‏های گمراهی ها و شرک ها و آلودگی های دینی را ایجاد می‏کنند. و از این طریق ظلم ها و ستم های گوناگون را در جوامع پدید می‏آورند ابتکاری منحصر به فرد در متن کتب آسمانی به کار برده است و آن وجود حروف مقطعه در قرآن در فواتح سوره هاست که در ادبیات قران از آنان بعنوان آیات متشابه یاد شده است.
اینکه به توضیح   و  متن آیه 7 سوره آل عمران توجه نمایئد.
« هوالذی انزل علیک الکتاب منه آیات محکمات هن ام الکتاب و اخر متشابهات فاما الذین فی قلوبهم زیغ فیتبعون»
« ما تشابه منه ابتغاء الفتنه و ابتغاء تاویله و ما یعلم»
« تاویله الا الله و الراسخون فی العلم یقولون امنا به کل»
« من عند ربنا و مایذکرو الا او لوا الالباب 7  ربنا لا تزع»
« قلوبنا بعد اذ هدیتنا و هب لنا من لدئک رحمه انک انت»
« الوهاب 8 ربنا انک جامع الناس لیوم لا ریب فیه ان»
« الله لایخلف المیعاد 9»
ترجمه و توضیح:
الله آن کسی است که بر توای محمد این کتاب را فرو فرستاد بعضی از این  آیه هایی می‏باشند محکم که اصل قرآن همین آیات اند و آیات دیگر متشابه اند ( از روی تمام صفاتی که در این جملات برای آیات متشابه و آیات محکم گفته شده می‏فهمیم که متشابهات قرآن منحصرند به 29 آیه ای که بر سر 29 سوره از سوره های قرآن است که  به فواتح سور معروفند و به صورت رمز بوده و بقیه آیات قرآنی که بر طبق اصول و قواعد زبان عرب قابل فهم می‏باشند جملگی محکمات قرآن هستند و آیه به معنای علامت است و محکمات دارای مفهوم و معنا بوده و از این حیث مطالب آنها برای افراد شنونده قابل درک و تشخیص است و حال اینکه متشابهات غیر از آن است و علت اینکه به متشابه تعبیر و تعریف شده آن است که به دلیل نداشتن ویژگی فهم روی قواعد زبان و  موازین  ادبی از استحکام و معنا برخوردار نیست و در لغت عرب نیز گفته شده متشابه مقابل محکم آن است که فاقد معنا  باشد و باید دانست این متشابه غیر از متشابهی است که در آیه 23 سوره زمر گفته شده و در آن جا منظور از متشابه بودن همه آیات قرآن در امر هدایت است که تمام آیات قرآن چنین اند و اگر در اول سوره هود گفته شده احکمت آیاته  ثم فصلت من لدن حکیم خبیر در آن تمام قرآن محکم معرفی شده منظور تمام آیات قران است حتی فواتح سور فوق زیرا وقتی ما فلسفه وجودی آیات متشابه را در قرآن شناختیم می فهمیم همه ی آیات قرآن از حیث امر تربیتی و هدایتی مطالبی محکم محسوب می‏گردد هرچند مفهوم این حروف را نداشتیم و معنایی بر آنان نیابیم. ادامه آیات:
پس کسانی که در دل هاشان کجی و انحرافی در حقجویی و حقگویی است چیزهایی را در قرآن دنبال می‏کنند که متشابه (و فاقد معنایی محکم روی قواعد زبان عرب است ) تا آن فتنه دینی را بدست آورند ( فتنه تفرقه افکنی ها و شرک پروری ها و موهوم گویی ها که راهی است به سوی انواع ظلم ها و فساد ها در جامعه بشری) و جویای معانی بر انان هستند و حال انکه تاویل آنها را کسی جز الله نمی‏داند.( و در مقابل کج دلان منحرف فوق) آنان  که در علم فهم و معانی و مفاهیم آیات قرآن فرو رفته اند می گویند به آیات متشابه قرآن و آن‏چه خالق جهانیان فرو فرستاده است     ایمان آورده ایم ( که تاویل آن ها را فقط او می داند و بس) و تمام قرآن را – چه آیات متشابه یا محکم- همه را از نزد پروردگارمان می‏دانیم و این مطالب را غیر از خردمندان کسی متوجه نمی‏شود 7
وای پروردگار ما ( دنباله سخن فرو رفتگان د رعلم قرآن است) مبادا بعد از اینکه ما را به موضوعات فوق و دیگر هدایت های قرآنی راهنمایی کردی دل های ما را به انحراف کشانیده بلکه از نزد خودت به ما رحمتی کن زیرا تو آن بخشنده حقیقی هستی.8
ای پروردگار ما به یقین تو کسی هستی که تمام مردم را برای زمانی که در آن تردیدی نیست جمع خواهی کرد رستاخیز مردگان – و ما یقین داریم آن وعده خلاف نخواهد شد.
نتیجه ای که از این مطالب بدست می آید این است که این حروف دارای هیچ مضمون و معنای خاص برای خواننده نمی باشد اما فلسفه وجودی آن ها این است که به واسطه آن ها افراد عالم نما و خیال باف از اشخاص دقیق و حقجو در امر تعالیم دینی و قرآن و پایبند به تقوای الهی شناخته می‏شوند و با این شگرد مدبرانه از سوی صاحب دین در پیامش آزمایشی  باشد برای مدعیان فریبکار و موهوم گویی که خود را راسخ در قرآن و صادق در تبلیغ دین و عالم اسلامی معرفی می‏کنند.

آیا در اسلام مبتنی بر نص قرآن مجازات زنا در زنان دارای همسر سنگسار است؟
این حکم از کجا وارد اسلام شده است؟
در بررسی مجازات قتل در اسلام مبتنی بر نص قرآن دیدیم بنا بر آیات موجود فقط در قتل عمد مجازات قصاص در نظر گرفته شده است و آن چه که درباره جراحات منجربه صدمات جبران ناپذیر و نقص عضو در محاکم انجام می‏گردد به هیچ وجه موافق با نص قرآن نبوده و بر اساس درک نادرست مفسرین اولیه و فتاوی ناشی از آن است. کشتن فرد زنا دهنده در احکام مجازات دومین جرم از نظر کیفری در دستگاه قضا است که مرتکب آن با همان شدت و به صورت خشن تر مقتول می‏گردد( یعنی زنای معروف به محصنه که مرگ مرتکب آن با شیوه سنگسار « رجم» می باشد)  که اینک به بررسی آیات مربوطه در قرآن می‏پردازیم آنچه در بررسی های احکام اسلامی باید توجه شود این است که در تمامی مذاهب اسلامی بخش بزرگی از آنها از نظر ماهوی معلوم می‏گردد. شرح و بسطی است که فقهای مذاهب بین سال های قرن دوم تا چهارم هجری چه مستقیما و یا براساس تفاسیر موجود از آنها برداشت کرده و در رسایل خود که   فتاوی ایشان  به صورت شرح و تفصیلها بر آیات نوشته اند منتشر کرده اند. ا برای نخست در مذاهب اربعه اهل سنت یعنی حنفی/ مالکی/ شافعی و حنبلی به ترتیب سال های ( 80/150 ) و ( سال 179 قمری) ( 150/204) و ( 164/241) هجری قمری به وجود آمد که در بررسی های جامعه شناسی ادیان و مذهب به آنان پیدایش مذاهب فقهی گفته می شود که کارشناسان بر این باورند که عللی همچون اقبال عموم نسبت به فقه و فقها، جهالت از موالی، گسترش دولت اسلامی و اختلاط با فرهنگ بیگانه موجب گسترش و تثبیت آن ها شد. از نظر تاریخی نقش خلفای عباسی در یک حکومت پانصد ساله از دلایل آن است. مذهب امامیه نیز که نزد اکثر مورخین اسلامی علاقمند به این  مذهب سعی شده تا شکل گیری آن را به دوران حیات پیامبر اسلام (ص) مرتیط کنند در همین دوره مذاهب فقهی می باشد به عبارت دیگر مذاهب فقهی پنجگانه مذکور مکتب فکری اجتهاد در برابر نص است همانطور که از نظر کلامی مباحث و استدلال های لغوی و اصطلاحی متکلمین در برابر نص می‏باشد.
موضوع زنا و مرتکبین آن در سوره های نساء و نور به تفصیل مورد بررسی قرار گرفته و مجازات آن هم در هر دو سوره ذکر شده است با این توجه که در سوره نور حکمی جدید در این باره صادر شده که در اصطلاح علوم قرآنی و تفسیری به آن آیه نسخ کننده «اصطلاحی که در قرآن مبنی بر تعدیل یا حذف حکم اولیه» گفته می شود در این جا به بررسی آنها می‏پردازیم: ( آیات 15 و 16 سوره نساء ) 
و از زنان شما کسانی که آن عمل زشت و شنیع( زنا ) را مرتکب شدند علیه آنان چهار شاهد بگیرید پس اگر شهود  شهادت دادند باید ایشان را در آن خانه ها زندانی کنید تا زمان مرگشان فرا رسد و یا خدا راهی برایشان مقرر کند.( آیه 15) 
و آن مرد و زنی که این عمل را مرتکب شدند مورد اذیت قرار دهید پس اگر توبه کردند و به صلاح درآمدند دست از ایشان بردارید که خدا توبه پذیری مهربان است.( آیه 16)
در بررسی این آیات نکات زیر قابل تامل است:
نکته اول
حبس این زنان منوط بر شهادت چهارنفر است که باید در برابر قاضی انجام گردد( جمله فاستشهدوا علیهن اربعه منکم فان شهودا فامسکوهن فی البیوت).
در این بخش آیه در اینکه جنسیت شاهدان چه باید باشد هیچ گفته نشده است و اینکه مفسرین آن را چهار شاهد مرد گرفته اند  نظر شخصی مفسرین و اجتهادی است( روی برتر دانستن مرد نسبت به زنان) 
نکته دوم:
این حکم یعنی حبس تا زمان مرگ – حبس دائم یا ابد- موقتی است و بزودی توسط الله متعالی نسخ ( باطل – تبدیل) خواهد شد.( جمله یجعل الله لهن سبیلا)
نکته سوم:
در آیه 16 چنین است: والذین یاتیانها منکم فاذواهما کلم ( فاذواهما ). یعنی اذیت کردن آن دو نفر و منظور گوشمالی دادن خودمان است بعبارتی می توان آن را کتک زدن دانست لیکن درخصوص کیفیت آن سکوت کرده است پس منظور این است که مرد و زن باید تعزیر شوند.
نکته چهارم:
اگر بعد از این تادیب و تعزیر آن دو نفر نشان دادند دیگردست از چنین عمل زشتی کشیده و تکرار نکردند به عبارتی نیکوکاری پیشه کردند و دنبال کار زشت نرفته و عفت در پیش گرفتند دست از اذیت ایشان بردارند و نباید اذیت و آزارشان تداوم یابد. ( جمله فمان تابا و اصلحا فاعرضوا عنهما) که الله توبه پذیری مهربان است. ( جمله الله کان توابا رحیما)
از دو آیه بالا صراحتا معلوم است موضوع حبس فعلا ادامه خواهد داشت تا طبق تذکر آخر آیه 15 الله تعالی راهی بر ایشان قرار دهد. همچنین موضوع تعزیر و تادیب فعلا در حد گوشمالی باشد تا در زمان معین تکلیف مجرمان فوق معلوم گردد. لازم به تذکر است در آیات 17 و 18 سوره به خوبی نشان ویژگی توبه و مصلح شدن فرد توبه کار منوط به صداقت رفتار پس از جرم است و نه زبانی 
* توجه به برخی دقایق و نکات فنی آیات مذکور*
عدم دقت در نکات و فنون تفسیری در قرآن که روی بی توجهی به روح حاکم در سبک سخن گویی کلام الله و بی دقتی در ادبیات عرب که زبان قرآن باشد توسط مفسرین اولیه و فقهای پس از آنان خسارات جبران ناپذیری در جوامع انسانی پیش آورده است بخشی از این خسارات ظلم غیر قابل جبران بر مرتکبین و خانواده احکام اجرا شده در جوامع اسلامی روی فتاوی فقیهان مذاهب اسلامی و نیز وهن قرآن و اسلام و پیامبر اسلام(ص) و خلفای راشد است که از اسلام و قرآن نه به عنوان یک مانیفست هدایتی  و سجایای اخلاقی بلکه جهانبینی و ایدئولوژی خشونت بار، غیرمنطقی، موهوم و بدور از تفکری انسانی و شنیع  وگسترش فجایع و رذایل میان انسان ها چهره ای بد نام ترسیم کرده است و بدون شک مسببان آن که در لباس علمای دین و پیشوایان مذاهب اسلام به اشاعه این انحرافات مشغول بوده اند در دادگاه عدل الهی به کیفر و مجازات در خور حاضر و محکوم خواهند بود. این نکات به شرح ذیل می باشند:
الف) در آیه 15 فعل فحشا به زنان نسبت داده شد ( والتی یاتین الفاحشه من نساءکم) و منظور زنان مسلمانان است به صورت عام و نه همسرانتان و این دقت نشان می‏دهد آیه هم شامل زنان شوهردار است و هم بکر- دوشیزگان- و هم مطلقه یا شوهر مرده و دستوری  است کلی زیرا در ادبیات الهی به کار رفته در آیه تصریح نشده ( من زوجاتکم)  از همسرانتان همچنان که در آیه 6 سوره نور که به آن خواهیم پرداخت فرموده ازواجهم ( همسران مومنان ) نیز در آیه 12 همین سوره که در خصوص قانون ارث و سهم همسر متوفی از ماترک اوست واژه ازواج بکار رفته است. و یا در آیه ( و اتوا النساء صدقاتهن) که پرداخت مهریه مورد نظر است کلمه نساء با الف و لام عهد آمده یعنی آن زنان شوهر مرده و اینکه همه قریب به اتفاق مفسرین در ترجمه و تفسیر خود منظور آیه را از زنان ( همسران ) ترجمه و تفسیر کرده اند لغزشی غیر قابل قبول است و آن دسته از مفسرین که آیه ( من نسائکم اللاتی دخلتهم بهن ) آیه 23 سوره نساء را بر تایید تفسیر غلط خود از واژه نسائکم آیه 15 آورده اند متوجه نشده اند که منظور آن دسته از زنانی است که قانونا و شرعا مردان با ایشان زناشویی می‏کنند و نه هر زنی( در آن جا گفته شده مردان حق ندارند دختران زنان شان را را که از شوهر دیگر است هم زمان با زوجیت مادرانشان به همسری بگیرند مگر اینکه پیش از دخول زناشویی با این مادران آنان را طلاق داده و با دخترش ازدواج کنند).
و همانطور که می‏بینیداین آیه آن چیزی را که مفسرین فوق در ترجمه و تفسیر واژه نسائکم در آیه 15 سوره نساء آورده اند. تایید نکرده ارتباط و دخلی بر مدعای فوق ندارد. باید دانست در آیات قرآن جایی که لازم بوده مقصود را به صورت خاص نسبت به معنایی که در لغت یا کلمه یا جمله  منظور بوده در  اول کلمه جمله فوق را با علامت الف و لام عهدیه معلوم کرده تا چنین لغزش های خطرناکی پیش نیاید.
در برخی تفاسیر روی بی دقتی در ادبیات قرآن و سطحی نگری در فن تفسیر و اتکا به روایات نادرست گفته شده آیه فوق درباره حکم زنان بیوه است و آیه بعد آن – 16- درباره حکم دختران بکری است که مرتکب زنا شده اند و مراد از اذیت کردن نیز همان حبس دختران بکر و سپس آزاد کردنشان در صورت توبه و اصلاح است و حال اینکه در ان صورت   باید در متن آیه از واژه ارمله ( زن بیوه ) و بکر( دوشیزه ) استفاده می شد و همچنین است استفاده از جمله ( و لذان یا تیانهم متکم) که زن و مرد را باهم ذکر کرده و بدتر از این تفسیر برخی گفته اند آیه 15 منظور زنان همجنسگرا و آیه 16 مردان همجنسگرا می باشند!!
در آیه مذکور ضمیر مونث «ها» در کلمه « یا نیانها» بطور قطع به کلمه « فاحشه» بر میگردد و این خود موید این است که زمینه هردو آیه بیان حکم زنا است بنابراین این آیه دوم ( آیه 16) متمم حکم در آیه قبل است و این استدلال مفسرین و مفتیان مردود میباشد. لازم به ذکر است در قرآن هرگز  درباره مجازات همجنسگرایی سخنی نرفته چه برسد به نسخ آن نتیجتا آن که آیه 15 حکم حبس زنانی را که مرتکب زنا شده حبس دائمی اعلام نموده و گوشزد کرده است. این حکم تغییر خواهد کرد. حال اگر کسی بخواهد این تبدیل حکم را نسخ بنامد عیبی ندارد اما نمی توان آن را نسخ ( آیه قرآن ) به روایت  بر شمرد. فقهای مذاهب اسلامی بر این باورند که این حکم به صورت غیر نص قرآن نسخ شده است یعنی بدون نزول آیه . یک تفسیر غیر اصولی!  برخی از مفسرین در خصوص آیه 15 منظور از جمله ( فامسکوهن فی البیوت حتی یتوفهن الموت) گفته اند. به معنای این است که در حبس بدون آب و غذا بماند تا بمیرد این نیز سخن سخیفی است زیرا با پایان آیه تناسبی ندارد-( خصوصا اینکه نسخ ان را به روایت مجعول رچم چگونه میتوان توجیه کرد) این سخنان چنان بدیهی البطلان است که حتی در روایات متذکر نشده اند.
من باب مثال محمد بن مسعود بن محمد بن عیاشی سمرقندی 260-329 که از فقها و مفسران بنام شیعه و معاصر کلینی معروف است و تفسیرش بر اساس روایات و احادیث نوشته شده ( گفته می شود در اوایل پیرو مکتب فقهی اهل سنت بوده و تفسیر وی در شیعه از آن جهت بسیار مورد اعتبار و وثوق است که توجه او به آیات احکام  و ویژگی فقهی این تفسیر  بیش از سایر تفاسیر کهن امامیه  است .و از آن جایی که محیط نشو و نمای او حدود سمرقند و بخارا بوده که اکثر ساکنان آن دیار از اهل سنت و پیرو فقه امامان سنی بوده اند از جهت اطلاعات روای اهل سنت نیز معتبر بوده گمان می رود بخشی از تالیفات وی در زمان سنی بودنش می باشد) وی در تفسیر آیه 15 سوره نساء درباره کیفیت حبس خانگی مرتکب زنا می‏نویسد: 
از امام صادق (ع) در این باره سوال شد و ایشان گفتند این آیه نسخ شده است و در پاسخ شخصی دیگر که آن روزها که نسخ نشده بود چگونه عمل می‏شد فرمود او را در خانه حبس می کردند و با او سخن نمی‏گفتند و نشست و برخواست نمی‏کردند تنها آب و طعامش را برایش می بردند تا بمیرد – نگاه کنید همانجا ذیل آیه مربوطه:
چنانکه خوانندگان محترم می بینید تا قرن چهارم در تفسیر این آیه سخنی از مرگ بر اثر گرسنگی و تشنگی فرد محبوس شده نبود و این  تفسیری متاخر است و مسبوق به سابقه روایی هم   چه   میان اهل سنت و یا امامیه نیست. نسخ آیه 15 سوره نساء توسط آیه 2 سوره نور   باید دانست سوره نساء که ترتیب نزول آن بر پیامبر (ص) 99 می باشد در زمستان سال چهارم هجری نازل شده است و از دقت در معانی و نظم و قافیه آیات آن ( دارای 176 آیه است) مسلم است تماما غیر از آیه آخر آن در یک زمان نازل شده است. سوره نور که در اواخر سال هفتم نازل شده و ترتیب آن از نظر نزول بر پیامبر اسلام 102 می باشد دارای 64 آیه است و در آن دستوراتی است در خصوص مجازات زناکار و کسانیکه زنان عفیفه را مورد بهتان و تهمت قرار می‏دهند در آیه 2 این سوره مجازات حبس دائم زن زناکار و اذیت کردن مرد و زن زناکار که در آیات 15 و 16 سوره نساء به آن اشاره شد به یکصد تازیانه تغییر کرده است به شرح ذیل است:
آن زنان و مردان زناکار( مورد اشاره در سوره نساء) را هرکدام صد تازیانه بزنید و هرگز درباره آنان به خود رافت و ترحم راه ندهید و  موجب نشود مجازات گفته شده را جاری نکنید اگر به الله ایمان دارید و باید این مجازات را گروهی از مومنان ببینند . همانگونه که از صریح آیه پیداست. با توجه به عبارت اول آیه که با جمله( الزانیه و الزائی) آغاز شده  اولا معلوم است الف و لام یعنی زن زنا دهنده و مرد زناکار مورد اشاره در سوره نساء دوم هم مرد و هم زن باید یکصد تازیانه زده شود.
( فاجلدوا کل واحد منهما مائه جلدة) که اشاره به تغییر هم حکم محبوس شدن دائمی زن در خانه تا فرا رسیدن مرگش است و هم نسخ اذیت کردن زن و مرد که در آیه بعد آن – آیه 16- آمده بود در ادامه مطلب در آیه 3 نکته ای است که بی دقتی مفسرین در ارتباط معنوی آن آیه با آیه قبل – آیه 2- منجربه انحراف ایشان از فهم آیه مجازات یکصد ضربه تازیانه به زنان اعم از شوهردار و غیره شده و آن اینکه اگر عده ای بر زنان شوهردار عفیفه تهمت زنا را بدهند و نتوانند برای اثبات آن چهار شاهد بیاورند باید با هشتاد تازیانه مجازات شوند با دقت در هر دو آیه معلوم میشود حال که الله تعالی حکم قطعی زنا را برای زن و مرد زناکار یکصد ضربه تازیانه تعیین کرده است لازم است در مورد کسانی که بهتان زننده به همسران مومنان نیز هستند مجازاتی تعیین کند و بدین ترتیب تکلیف این موضوع کاملا برای مسلمانان روشن گردد و نیز چون این امکان وجود دارد که فرد بهتان زننده به همسرش باشد لذا در نسبت دادن زنا توسط شوهر چنین مقرر میگردد که نزد قاضی مراسم لعان انجام دهد یعنی بگوید الله را بر این تهمت که می زند شاهد می گیرد که زن زنا داده است و پس از چهار بار تکرار آن بار پنجم بگوید الله او را لعنت کند اگر وی در این باره دروغ بگوید و همسر وی نیز برای در امان ماندن از یکصد تازیانه حکم زنا، او نیز باید چهار بار بگوید الله شاهد است مرتکب نشده است و در بار پنجم بگوید لعنت الله بر وی اگر دروغ بگوید. با یک بررسی دقیق و منصفانه در مجموع آیات فوق می توان دریافت که قانونگزار چگونه براساس منطق صحیح و حکیمانه به عمل فوق سعی داشته تا ضمن اینکه روابط صحیح و بدور از زشتی های متداول در جوامع برقرار باشد برای جلوگیری از هرگونه تضیع حقوق فرد و افراد همه جوانب کار به درستی در این زمینه در نظر گرفته شود و متاسفانه عدم دقت مفسرین و مفتیان تفسیر آیات فوق چگونه ظلم بزرگ تر از ستم پدیده زنا را بر جامعه که حکم قتل فجیع به صورت سنگسار باشد بر اسلام و قرآن و جامعه انسانی تحمیل نموده اند.
بررسی فنی تفسیری آیات فوق:
مفسرین آیه 2 سوره نور می گویند این آیه مربوط به زنان غیر شوهر دار است و نه همه زنان اعم از شوهردار یا بی شوهر این ادعا مردود است به شرح ذیل :
الف: آغاز آیه با ( الزانیه و الزائی) شروع می شود که الف و لام آن عهد است واشاره به آیه 15و 16 سوره نساء می باشد که برای اول بار درباره انجام دهندگان کار زشت  زنا در قرآن بر پیامبر(ص) نازل گردید. 
ب: در هیچ آیه دیگری در قرآن حکم صریح مجازات زنا یکصد تازیانه جزء این آیه نیامده است.
ج: در آیه اول سوره نور که پیش از تعیین مجازات یکصد تازیانه است فرموده سوره انزلناها و فرضنتا و انزلنا فیها آیات بینات لعلکم تذکرون یعنی این سوره را ما که نازل کردیم و عمل به احکام آن را واجب نمودیم در آن مطالب مستدل و روشن فروفرستادیم تا به خاطر بسپارید و این آیه مقدمه آیات بعد است که در آن احکام مختلف  مقرر شده بر زنا و بهتان زنندگان آن( افک) مورد اشاره است ودر هیچ آیه از آیات بعد آن حکمی جداگانه برای زنان شوهردار نیامده است. در آیات دیگر- آیه4 – همانگونه که گفته شده مجازات بهتان زنندگان زنا به زنان شوهردار از  مومنان هشتاد تازیانه است ( در آیه های 6، 7، 8، 9 که در فقه و حقوق اسلامی به ملاعنه یا لعان مشهور است و  با تشریفاتی است که شوهر و زن نزد قاضی درباره اتهام زنا توسط شوهر به  زوجه  نزد قاضی در محکمه  حاضر می گردند و در آن تصریح شده  در صورت سوگند زن و انجام مراسم لعان  حکم تازیانه  بر زن فوق الذکر  اجرا نمی گردد. در تایید آنچه درباره مجازات یکصد تازیانه عمل و ارتکاب زنا و نه شیوه غیر قرآنی رجم ( سنگسار) که مشهور و مورد اتفاق نظر اکثریت مفسرین و فقها و مفتیان مذاهب اسلامی است آیه 25 از سوره نساء می باشد که معلوم می کند حکم رجم به هیچ وجه در قرآن موضوعیت نداشته و این اجماع ضد قرآنی فقهای مذاهب اسلامی خلاف نص صریح  ایات سوره نور  بوده فاقد وجاهت شرعی است به آیه توجه نمایید.
« و من لم یستطع منکم طولا ان ینکح المحصنات المومنات»
« فمن ماملکت ایمانکم من فتیاتکم المومنات والله اعلم»
« با یمانکم بعضکم من بعض فانکحوهن باذن اهلهن و»
« اتوهن اجورهن بالمعروف محصنات غیر مسافحات ولامتخذات»
« اخدان فاذا احصن فان اتین بفاحشه فعلیهن نصف ما علی»
« المحصنات من العذاب ذالک لمن خشی من العنت منکم و ان تصبروا خیرلکم و الله غفور رحیم 25
ترجمه:
و اگر کسی از شما مردان مومن توانایی مالی برای ازدواج زنان پاکدامن مومن را ندارد می تواند با کنیزان مورد تملک مسلمانان به شرطی که مومن باشند ازدواج کنند والله به درجات ایمان شماها چه مرد یا زن دانا تر است. پس شما که نمی توانید خانمی مومن به همسری بگیرید چنین کنیزانی را با اجازه اربابشان که صاحب اختیارشان باشند برای همسری خود انتخاب کنید و مهریه شان را به روش شایسته ای که سزاوارند به ایشان بدهید. و دقت داشته باشید که آنان مصون از بی عفافی باشند – عفیف- و شهوت ران نباشند و اهل رفیق گرفتن و مراوده با مردان نبوده باشند سپس وقتی آنان در حریم نگهداری زناشویی تان قرار گرفتند اگر عمل زشت زنا را مرتکب شدند بر آنان نصف آن مجازات مقرره زنان شوهردار است. و این اجازه دادن گرفتن کنیز به همسری برای آن دسته از مردان مسلماناست که نمی توانند در شهوت خویشتن دار باشند و بترسند که به گناه بیفتند و اگر صبر بتوانند بکنند برایشان بهتر است. لکن این اجازه روی مهربانی الله نیست به شما مردان بی طاقت است والله بخشنده گناهان می باشد. آیه فوق از آیات بسیار مهم قرآن است و دارای نکاتی است که یک مفسر بی غرض و خداترس باید روی دقت فنون تفسیری به آنان بپردازد این نکات به شرح ذیل می باشد:
الف: واژه حصن ( که محصنات از ان گرفته شده) به فتح صاد اسم مفعول از ماده ح ص ن از مصدر باب افعالش احصان است که به معنای منع است و عرب به دژه محکم حصین می گوید بواسطه اینکه ورود به آن با بودن دیوارهای غیرقابل ورود نفوذ ناپذیر بوده مانع ورود اغیار می شود و وقتی می گوییم احصنت المراة معنای آن زن نجیب است  و مراد این است که فلان زن با عفت به خرج دادن ناموس خود را از دست درازی مردان غیر حفظ کرده و کنایه از پاکدامنی زنان و از فسق و فجور دوری کردن است. چنانکه در سوره تحریم و انبیاء درباره حضرت مریم مادر عیسی چنین فرموده:
والتی احصنت فرجها ففخنافیها من روحنا و جعلنا ها و ابنها آیه العالمین 91 انبیا
و مریم ابنت عمران التی احصنت فرجها ففخنا فیه من روحنا و صدقت بکلمات ربها و کتبه کانت من القانتین 12 تحریم 
ترجمه: ( و یاد کن مریم را) که فرج خود را پاک نگهداشت و ما در آن از روح خود دمیدیم و او و فرزندش را نشانه بزرگی برای جهانیان کردیم( سوره انبیاء)
و یاد کن از مریم دختر عمران که فرج خود را پاک نگهداشت و ما در آن از روح خود دمیدیم و او تا آخر عمرش تصدیق کننده کلمات الهی- تورات- بود و از مطیعان او محسوب می شد( سوره تحریم)
بنابراین منظور از المحصنات یعنی آن زنان پاکدامن که مومن هستند .  و به هیچ عنوان محصنات معنای زن آزاد را آن گونه که مفسرین یاد کردند ندارد و هر زنی در آن زمان که پاکدامنی پیشه نموده باشد در زبان عرب محصنه بوده و شامل زنان مشرک و نیز اهل کتاب و مسلمان می‏شده اگرچه طبق آیات دیگر قرآن ازدواج با زنان مشرک بر مسلمانان حرام بوده و قید مومن در آیه بالا نیز موید این نکته است.
( در تایید آن چه در خصوص معنای حصن گفته شد به دو آیه دیگر قرآن اشاره می گردد سوره حشر آیه 2 به این شرح:
( هوالذی اخرج الذین کفروا من اهل الکتاب من دیارهم لاول)
( الحشر ما ظننتم ان تخرجوا و ظنوا انهم مانعتهم حصونهم)
( من الله فاتهم الله من حیث لم یحتسبوا و قدف فی قلوبهم )
(الرعب یخزجون بیوتهم بایدیهم و ایدی المومنین فاعتبروا یا اولی الابصار)
ترجمه:
الله کسی است که بیرون کرد آن کفران کنندگان از اهل کتاب را از دیارشان و هرگز شماها گمان نمی کردید که آنان از دیارشان اخراج شوند و ایشان نیز می پنداشتند که دیوار های محکم شان مانع خواهد بود از الله و حال آنکه الله آن ها را گشود- فتح کرد- از جایی که گمان نمی بردند و در دل هاشان ترسی انداخت تا بدست خود و دیگر مومنین خانه هایشان را خراب کنند پس در این واقع عبارتی است برای صاحبان بینش.
همانطور که خواننده محترم ملاحضه کرد جمله وظنوا انهم مانعهم حصونهم الله یعنی یهودیان بنی نضیر می پنداشتند دیوارهای محکم خانه های شان آن ها را از الله ایمن می دارد و حفظ می‏کند.
آیه دیگر در سوریه انبیاء آیات 79 و 80 به این شرح:
(............ و سحرنا مع داود الجبال یسجن و انطیر و کنا)
( فاعلین 79 و علمناه صنعة لبوس لکم لتحصئکم من باسکم فهل انتم شاکرون 80)
ترجمه:
و کوه ها را برای داود رام کردیم تا همراه پرنده ها الله را تسبیح گویند 79 و به سود شما- بنی اسرائیل- دانش ساخت زره را آموختیم تا در جنگ شما را حفظ کند آیا سپاس نمی گذارید بنابر آنچه گفته شد حصن  در ادبیات قرآن به معنای محفوظ و مصون  است و طبق آیات متعدد قرآن زنان عفیف و پاکدامن با رعایت عفاف ضمن حفظ پاکدامنی خود شایستگی و نجابت شان را از دستبرد مردان هوسباز در امان نگاه می دارند آیت 29 و30 سوره معارج:
( والذین هم لفروجهم حافظون 29 الا علی ازواجهم اوما ملکت ایمانهم فانهم غیر ملومین30) 
این پاکدامنی را شامل مردان هم می داند و در آیه 31 سوره نور این حفظ فرج را برای زنان مومن و در آیه 35 سوره احزاب برای هردو زن و مرد آمده است. بنابراین آیات محصن بودن صفتی است از پاکدامنی برای مرد و زن مومن و هیچ اختصاص نه به آزاد بودن زن دارد نه به زن شوهردار  که بتوان از آیات مربوط به مجازات زنا در سوره های نساءو نور چنین برداشت کنیم که مجازات های تعیین شده مربوط به زنان شوهردار نیست و منطقا هم نمی توان پذیرفت محصنه نامیدن زنان شوهردار از آن روست که داشتن شوهر مانع از زنا دادن برخی از زنان شوهردار باشد. در دانشنامه اسلامی ذیل واژه محصن چنین آمده:
واژه احصان ریشه قرآنی و روایی دارد و درباره هریک از زن و مرد به کار رفته است و به مرد دارای احصان ( محصن) و به زن ( محصنه) گفته می شود. جمعی از پژوهشگران زیر نظر 1شاهرودی، سید محمود هاشمی، فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت علهیم السلام 3 جلد جلد اول صفحه 281 موسسه دایره المعارف فقه اسلامی- قم 1426 هجری قمری    


در ادامه دانشنامه فوق آمده:
( این واژه) گاهی به معنای شوهر داشتن زن و ( نیز) زن داشتن مرد استعمال شده است چون هریک از جفت خود را از عمل  ناشایسته حفظ می کند محصن به کسر صاد مرد زن دار چون زن خود را باز می دارد از زنا به اینکه او را به سبب عقدی که تحقق یافته در حباله خود آورده است!! و محصنات به فتح صاد به صیغه اسم مفعول در همه جای قرآن به معنای زن آزاده و عفیف آمده است یعنی آن که از زنا بپرهیزد اما در اصطلاح فقها  به معنای زن شوهردار است چنانکه گویند اگر زنا کند حد او رجم است یعنی زن شوهردار.
همانطور که خواننده محترم این سطور می بینند در نزد فقهای اسلامی واژه محصنه به معنای مرد زن دار و زن شوهردار است و در قرآن – نص- به معنای زن آزاده (!!) عفیف و حال اینکه نویسندگان فوق ادله ای از قرآن برای آوردن دو معنای بالا زن شوهردار و مرد زن دار و زن آزاده عفیف نمی آورند و این خود تاییدی است براینکه فقهای مذاهب اصل صفت محصن بودن را که به معنای پاکدامنی است روی روایات غیر از آن بیان و استدلال می کنند. دلیل دیگر بر رد نظر فقهای مذکور در حکم قتل زن و مرد زناکار نص صریح آیه 30 از سوره احزاب است که به زنان پیامبر اسلام گوشزد شده اگر آن کار قبیح و زشت – زنا- را مرتکب شوند دو برابر عذاب تعیین شده در سوره نور یعنی دویست تازیانه مجازات ایشان خواهد بود متن آیه چنین است:
« یا نساء النبی من باب منکم بفاحشه مبینه یضاعف لها»
« العذاب ضعفین و کان ذلک علی الله یسیرا 30 احزاب»
یعنی ای همسران محمد از شما هرکس به آن عمل زشت بیان شده ( در سوره های نساء و نور که منظور زنا باشد) اقدام کند دو برابر آن مجازات تعیین شده خواهد بود و این مجازات استثناء ( شدت عمل) برالله آسان است( منطور این است که همسر پیغمبر بودن نه تنها شما را از عقوبت ایمن نمی دارد بلکه برعکس مورد شدت  عقوبت نیز قرار می شود)
مفتیان و فقهای مذاهب اسلامی بدون توجه به چنین حکم سنگینی بر همسران پیغمبر چگونه توضیحی بر اجماع ضدقرآنی خود در خصوص سنگسار زنا کار دارد؟ آنان باید پاسخ دهند واژه یضاعف لها العذاب ضعفین که به عمل فاحشه مبینه بر می گردد در صورت صحت ادعای آنان بر سنگسار چیست و چه معنایی می دهد؟
درباره آیات 15-16 سوره نساء
نظر فقهی مفسرین و فتاوی فقهای امامیه درباره آیات مربوط به مجازات زنا در قرآن
گفتیم برداشت اجتهادی تفسیری نادرست از آیات مربوط به مجازات زنا در قرآن مصداق تحریف معنایی از آیات مذکور است نیز گفتیم موضوع تحریف متون الهی مانند تورات و انجیل – حتی سایر متون مذهبی ادیان غیر ابراهیمی مانند اوستای زردشت و کتاب بودای پیامبر- طبق آنچه الله تعالی در قرآن شرح داده چگونه است و در توضیحات خود به این مضمون اشاره کردیم تحریف کنندگان آیات الهی در همه ادیان با جایگزین کردن معانی خاص مورد نظر خود با نص موجود و سپس تعبیرات و توضیحات بر آن برداشت های تفسیری و شرح بسط و حاشیه نویسی پیرامون آن به اجتهاد و فتوای مورد نظر خود تحت تحت عنوان فقهات دست زده آن را اصلی مسلم پنداشته تبلیغ و منتشر می کنند و بر آن صورتی تقدس مآبانه نزد   عوام چه موافق این دستورات یا مخالف آن می پوشانند و بدین ترتیب مجموعه ای از قوانین پیچیده و گسترده برای شنونده به وجود می آورند که آن ها را مصداق کامل فرامین و دستورات و احکام لایتغیر  معرفی می کنند شرح و بسط هایی که بخش بزرگی از آن ها را باید اجماع بر خلاف نص و سنت پیامبران روی روایات دروغین از زبان مقدسین مرده یا نظرات مفتیان دانست.
ما برای اینکه خواننده را بهتر با چگونگی این روش رایج نزد اکثر رهبران مذاهب اسلامی آشنا و مطلع کنیم در اینجا به نقد و بررسی آرای تفسیری و تاویلی نص فوق – آیات 15-16 سوره نساء.
از درس یکی از چهره ی مذهبی معروف معاصر حوزه های درسی شیعه در ایران آیت الله عبدالله جوادی آملی روحانی مطرح و سرشناس می پردازیم این توضیح از روی نوار متن کلاس درس ایشان پیاده شده است:
موضوع تفسیر آیات 15-16 سوره نساء مواد- مقام اول حد یا نهی از منکر بودن حکم موجود در آیه/ اشتهاد و اقسام آن در آیات قرآن کریم / بررسی جعل سبیل بودن مجازات یا رد آن 
الف) مواد از استشهاد در آیه مورد بحث:
درباره مقام ادا همین آیه محل بحث است که فرمود چهار شاهد عادل را به محکمه دعوت کنید که این ها شهادت دهند فلان زن به فلان تباهی( زنا) تن داده است. ( فاستشهدوا علیهن اربعه منکم) و این مسلما مربوط به مقام ادای شهادت است نه مربوط به تحمل یعنی این چنین نیست که اگر کسی فهمید زنی بزهکار شد( زنا داد) باید چهارتا شاهد عادل را دعوت کند بیایند این ها در متن حادثه حضور داشته باشند( عمل زنا دادن زن را ببینند) تا آگاه بشوند آیه که به این معنا نیست . پس این استشهادی که در آیه محل بحث است با استشهادی که در جریان دین( دادو ستد) هست فرق می کند. آنچه مربوط به دین ( خرید و فروش) است استشهاد یعنی دوتا شاهد عادل بگیرید که اصل جریان را باخبر بشوند- منظور282 سوره بقره است که متن آن در ذیل پاورقی آمده است- و اینجا که فرمود چهارتا شاهد عادل را استشهاد کنید مربوط به محکمه است.
فتحصل( آنچه از مواد گفته شده بدست می آید) گرچه شهادت به دو معنا به کار رفت و همچنین استشهاد به دو معنا به کار رفت اما آنچه به قرینه داخل و خارج مربوط به آیه 15/16 سوره نساء – است این استشهاد در محکمه است و نه در حین حادثه و چون در محکمه است و نهی از منکر محتاج به استشهاد چهارتا شاهد عادل نیست معلوم می شود که این آیه ناظر به نهی از منکر نیست بلکه مربوط به اجرای حدود و مربوط به محکمه است. امر قضا نیست این خلاصه سخن در امر اول که فرمود: واللاتی یاتین الفاحشه من نسائکم فاستشهدوا علیهن اربعه منکم
اما از این که فرمود اربعه منکم نشانه آن است که آن اصل موضوع مطلق است زنانی تبهکار( زانیه) می شوند شما چهارتا شاهد عادل اقامه کنید. این چهارتا شاهد باید مسلمان عادل باشند (منکم) ولو آن( اللاتی یاتین الفاحشه) مسلمان نباشند آن یکی مطلق است ولی شاهد مقید است آن هم که فرمود اللاتی یاتین الفاحشه من نسائکم یعنی همان( زنان) حرائر- آزاد- نه اینکه و نه اینکه من نسائکم المومنات لذا اگر درباره ذمیه هم بخواهد حکم جاری بشود همین حکم است دیگر نمی شود گفت چهارتا شاهد ذمی که در دین خود عادل باشند این چنین نیست شهادت غیر مسلم پذیرفته نمی شود و اگر جایی ضرورت اقتضا کند که شهادت غیر مسلم قبول شود آن جا را قرآن گوشزد می‏کند ، نمی فرماید منکم می فرماید من غیرکم مثل آیه 106 سوره مبارک مائده ( اگر در مسافرت هستید و خواستید وصیت کنید و دسترسی به دو شاهد عادل مسلمان ندارید از غیر مسلمانان دو تا شاهد دعوت کنید که متن وصیت شما را شاهد باشد آنجا می فرماید من غیرکم اما در آیه محل بحث( یعنی شهود اثبات زنا) می فرماید اربعه منکم این معلوم می شود که باید مسلمان باشند چهارتا مسلمان و مرد اینها را از خود آیه می شود استفاده کرد عدالت را البته باید از دلیل دیگر استفاده کرد مسلمان بودن را از منکم و مرد بودن را از اربعه منکم فان شهدوا- مستفاد می شود- که همه این ها براساس قوانین مذکر پیاده شد هم فرمود فان شهدوا و نفرموا فاستشهدوا اربعا بلکه فرمود1 اربعه معلوم می شود معدود مذکر است.
دلالت من نسائکم بر حرائر زنان- زنان آزاد
بله این کلمه من نسائکم ناظر به حرائر است برای اینکه اگر اماء و کنیزها تبهکاری- زنا- کردند فعلیهن نصف ما علی الحصنات من العذاب این شاهد ناظر آن باشد( من نسائکم) یعنی من نسائکم المسلمات باشد البته این نمی سازد با آن حرفی که ذمه را هم می گیرد یا من نسائکم ناظر باشد به من حرائکم و نه من نسائکم ناظر باشد به اینکه یعنی زنان شوهردار چون آن روایاتی که آمده است که آیه جلدی- صدتازیانه در سوره نور- که آمده این جعل سبیل است با آن سازگار نیست خب متواتر نیست ولی کمک تفسیری که می کند آن روایاتی که می گوید وقتی آیه الزانیه و الزانی نازل شده است رسول خدا فرمود حدوا عنی حدوا عنی از من بگیرید این همان سبیلی است که خدا قرار داده است در حالی که آیه درباره تازیانه است درباره رجم اصلا چیزی ندارد و ظاهر این آیه – صدتازیانه- آن است که مگر اینکه ما در آیه بعدی در این زمینه سخنی بگوئیم در حالی که رجم بوسیله روایات ثابت شده است نه وسیله آیه- نص-
من نسائکم در برابر واژه و مفهوم اماء است نه برابر غیر مسلمین در برابر اماست- در برابر ماملکت ایمانکم- اگر زن هایی به این آلودگی مبتلا شده اند( فاستشهدواعلیهن اربعه منکم فان شهدوا) که اقامه شهادت است فامسکوهن فی البیوت قهرا می شود حد.
اویجعل الله لهن سبیلا معنایش این نیست که اینها را حبس ابد کنید در خانه تا خداوند ب مقاله 105 - تاریخ بیست و سه سال نبوت محمد (ص) براساس ترتیب نزول سوره های قرآن بخش نهم...

ما را در سایت مقاله 105 - تاریخ بیست و سه سال نبوت محمد (ص) براساس ترتیب نزول سوره های قرآن بخش نهم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 0manshoorenoora بازدید : 84 تاريخ : دوشنبه 8 خرداد 1402 ساعت: 3:34